کتاب من اعتراض دارم، اثر علیرضا حیدری ابهری است به چاپ انتشارات جمال.

از جمله پرسش های نوجوانان و جوانان امروزی این است که آیا دین اسلام برای روزگار ما کهنه نشده است؟، قوانین اسلام با گذشت چهار قرن از پدیدآمدنش، چگونه می تواند با نیازها و تغییرات زمان ما تطبیق پیدا کند؟، چرا باید از دینی پیروی کنیم که هزار و چهارصد سال پیش آمده است؟ و…

کتاب پیش رو با هدف پاسخ گویی به سوالات نسل جدید در قالب گفتگویی جذاب و خواندنی به رشته ی تحریر درآمده است. این کتاب بر پاسخ گویی به سوالات کلیدی و اصلی آنان متمرکز است تا مخاطب را به پاسخ درست رهنمون سازد. همچنین کتاب حاضر می تواند الگویی از یک گفت و گوی دینی و منطقی باشد.

یک دانشجوی پرمطالعه، مرتب از من سوال می کرد. من هم از شنیدن سوال هایش هیچ وقت خسته نمی شدم و هنگام پاسخ دادن به پرسش های او هرگز حوصله ام سر نمی رفت. من سال ها بود که معلمی می کردم و می دانستم با نوجوانی مثل او چه طور باید حرف بزنم. این بار هم پس از دادن جواب به سلامش به او گفتم: «بفرما بنشین ببینم چه سوال تازه ای به ذهنت رسیده است.»

او گفت: «اجازه بدهید دو تا چایی بیاورم با هم نوش جان کنیم و آن وقت شما شانس خودتان را امتحان کنید؛ ببینید آیا می توانید به سوال تازه من جواب بدهید یا نه؟»

مهدی رفت و دو تا چایی آورد و روبه روی من، آن طرف میز نشست. کمی با کتاب های روی میز بازی کرد و سپس از بالای عینکش نگاهی به من انداخت و گفت: «بپرسم؟»

-بفرمایید.

-دین اسلام کی از طرف خدا فرستاده شده است؟

-سوالت این بود؟ خب معلوم است دیگر. دین اسلام تقریبا هزار و چهارصد سال پیش از طرف خدا آمده است. چهارده قرن پیش، خدا حضرت محمد (ع) را به پیامبری برگزید و به وسیله او دین اسلام را برای ما انسان ها فرستاد.

-نه! سوال من این نیست. این فقط مقدمه سوال من است.

-خب! آماده ام. سوال اصلی خودت را بپرس.

پرسش اصلی مهدی

-سوال من یک پرسش اساسی و خیلی خیلی مهم است.

اگر دین اسلام هزار و چهارصد سال پیش آمده، پس چرا ما الان باید از آن پیروی کنیم؟ دین هزار و چهار صد سال پیش به چه درد امروز ما می خورد؟ این دین دیگر نمی تواند راهنمای ما باشد. این دین شاید برای مردم آن زمان یک دین خوب و کامل بوده؛ ولی الان با این همه پیشرفت دانش دیگر به درد بشر نمی خورد. آن دین کهنه دیگر نمی تواند چراغ راه ما باشد.