مرزهایی که از آن گذشتی (داستان فارسی)
1
1398
353
76898
420000
(داستان های فارسی،قرن14)
کتاب مرزهایی که از آن گذشتی اثری است از مسعود بربر به چاپ انتشارات ثالث. این کتاب روایت گر داستان مرزها است، مرزهای جغرافیایی و مرزهای میان افراد، خط بندی هایی که انسان را از عشق باز می دارد و هجران را سهم لحظاتش می سازد. “مرزهایی که از آن گذشتی” ماجرای افرادی را به تصویر می کشد که ممکن است هر یک از ما در محیط پیرامون مان با آن ها رو به رو شویم، قصه ی کسانی که مهاجرت را بر می گزینند و مشکلات آن گریبان گیرشان می شود، سرگذشت عشق هایی که بی نتیجه می ماند و دردها و دلخوشی هایی که از پس هم ظهور می کنند.
کتاب را گذاشت روی کرسی که تابستان آن قدر جمعش نکرده بود تا کم کم دوباره وقت روشن کردنش رسید. بازتاب پنجره افتاده بود روی صفحه لپ تاپ و از پنجره کوه دیده می شد که در نور آفتاب به سرخی می زد و سپیدارها آسمان را جارو می کردند. هوا آرام آرام سنگین و تاریک می شد… دیگر نمی توانست کتاب بخواند. گرمای کرسی هم آن قدر کرختش کرده بود که بلند نشود. لپ تاپ را بست. از شیشه های بالای در چوبی و سبزرنگ اتاق نوری تابیده بود به دیوار گچ خاکی رنگ و لکه های زرد دیوار را روشن کرده بود. تخته های چوبی پنجره در مقابل آسمان پررنگ غروب، حالا رنگ سایه هایی تیره شده بودند. رنگ های سبز و قرمز و زرد لحاف چهل تکه کرسی دیگر دیده نمی شد. چشمانش بی آن که نگاهی در خود داشته باشند به این سو و آن سو می گردید. گاهی لبخندی روی لبش می نشست. گاهی پوزخندی. گاهی چینی بر پیشانی اش می نشست. گاهی ابروها می رفت بالا. بعد لب ها، عضلات صورت و چشم ها، خیره ماندند…