اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

ماه در چاه (داستان زندگی امام علی (ع))،(کتاب آفتاب)

وضعیت: موجود
امتیاز:
ناشر
گروه بندی
قطع

رقعی

نوع جلد

شمیز

تعداد صفحات

121

شابک

9786222442378

نوبت چاپ

1

سال چاپ

1401

وزن

123

کد محصول

117979

قیمت پشت جلد

550000


مشخصات تکمیلی :

(داستان های مذهبی،قرن 14،تصویرگر:محمدرضا لواسانی)

تاریخ ورود محصول: 1401/09/06

قیمت برای شما: 550000ریال

توضیحات

کتاب ماه در چاه: (داستان زندگی امام علی (ع))، کتاب آفتاب، اثر شهرام شفیعی است به چاپ انتشارات پیدایش.

این جلد از مجموعه داستانهای ایرانی قصه هایی واقعی را از زندگی امام علی (ع) در خود جای داده است. شهرام شفیعی در این جلد به شرح زندگی علی بن ابیطالب (ع) از زمان تولد تا شهادت آن بزرگوار می پردازد. کتاب پیش رو حاوی 37 داستان کوتاه با متنی زیبا و آموزنده «از خبر به دنیا آمدن ایشان در دل کعبه تا شهادتش در مسجد کوفه» می باشد. اثر حاضر مجموعه ای از داستان های ادبی و دینی است که برای کودکان و نوجوانان طراحی شده است تا با شیوه ی زندگی چهارده معصوم آشنا شوند.

گزیده ای از کتاب

علی در بستر پیامبر خوابیده است. خبر دارد که اکنون مردانی در راهند. مردانی که برق سکه ها، چشم هایشان را کور کرده و زمزمه ی شوم وسوسه گران، به خوابشان فرو برده. مردانی که گویی در خواب به راه افتاده اند تا به چاه بیفتند. چاه قتل پیامبر خدا.

و اکنون علی در بستر پیامبر خدا خوابیده است.

روانداز سبز رنگ پیامبر را بر تن کشیده است. آرام است و آرام نفس می کشد.

-امیدوارم پیامبر به قدر کافی از مکه دور شده باشد.

چه شبی است امشب… علی به بیرون نگاه می کند. نه به قصد اینکه از آمدن مهاجمان بیمناک باشد. می خواهد آسمان را ببیند. آسمانی که اکنون پیامبر هم گاهی به ستاره هایش نگاه می کند و اکنون گویی ستاره ها به علی لبخند می زنند. دیگر جان پیامبر از ضربه ی شمشیرها رهیده است. علی روانداز را روی صورتش می کشد. دوست دارد که برخیزد و از شدت شادمانی فریاد بزند. شادمانی از اینکه این گونه به پیامبر نزدیک است. چنان که اجازه دارد قربانی او بشود و به جای او در بستر شهادت بخوابد.

گفته اند که امشب دست های گناهکاری به قصد جان پیامبر، قبضه ی شمشیر را در خود می فشارد. گفته اند که امشب مردانی در تاریکی کوچه می خزند و از دیوار خانه ی پیامبر، پایین می جهند. گفته اند که امشب چشم های دریده ای در انتظارند تا روانداز سبز پیامبر را خونین ببینند.

و اکنون علی آرام در بستر پیامبر آرمیده است.

-روزی که به تو دست یاری دادم، از همه چیزم گذشتم. حتی از جان.

-چه خوب است و چه گوارا است که جان عزیز پیامبر، سالم باشد و من در بسترش در خون خود بغلتم.

-از مرگ باکی ندارم اگر در جهان آخرت هم مانند این دنیا، همدم پیامبر باشم.

خانه محاصره شده است. کسی بر سر دیوار رفته است و درون حجره را نگاه می کند.

-محمد در بسترش خوابیده است… بیایید.

محصولات مشابه