فرمان ششم (یا یک روایت دست اول از سوم شخص مقتول)،(کتاب های قفسه ی قرمز14)
1
1397
156
76426
200000
(داستان های فارسی،قرن14)
کتاب فرمان ششم (یا یک روایت دست اول از سوم شخص مقتول) اثری است از مصطفی انصافی به چاپ انتشارات چشمه. داستانی از یک قتل و شاید چند قاتل، روایتی از واقعیت زندگی انسان هایی که در فشار زندگی می کنند، ماجرایی لایه به لایه پیرامون نویسنده ای جوان که دختر مورد علاقه اش به شکلی مرموز می میرد و رفتن او کابوس های شبانه، کند و کاو، جست و جو و قصه هایی پی در پی را برای کشف راز این اتفاق به دنبال می آورد.
اگر صدای زنگ تلفن بلند نشده بود، می توانست حالا حالاها بخوابد. چشم هاش را به زور باز کرد. عقربه ی کوچک ساعت دیواری دوروبر ده بود. غلتی زد و پتو را کشید روی سرش تا نوری که از پنجره می تابید تو، چشم هاش را نزند. تلفن بی وقفه زنگ می زد. دست انداخت و گوشی را برداشت و کوبید تو سرش. دوباره سرش را برد زیر پتو. این دخمه ی نمور تلفن می خواست چی کار که گوش کرد به حرف لیلا و رفت سیم کش آورد و از سر خط اصلی تلفن، کنار کنتور برق، سیم کشیدند و آوردند این پایین که حالا کله ی سحری دشمن جانش بشود این سگ مصب؟ لیلا می گفت تو هم باید بتوانی از این تلفن استفاده کنی، ولی احتمالا کلافه شده بود از این که هی زنگ می زدند و با امیرعلی کار داشتند و او مجبور بود بیاید دم در آب انبار و صداش بزند.