عاشق که شدی…
رقعی
شمیز
284
9789642333530
1
1400
317
108083
1300000
(داستان های فارسی،قرن 14)
کتاب عاشق که شدی…: اثر اکرم رمضانی است به چاپ انتشارات پل.
کتاب سرنوشت مردی عاشق، مهربان و شیفته، شیفته همسر و زندگی اش، همسری که برای او باارزش ترین نعمت خداوندی است و زنی عاشق موفقیت و عاشق شهرت را روایت می کند. شخصیت اصلی داستان پسری به نام حامد است، که در نگاه اول عاشق و شیفته ی دخترکی می شود که برای خرید کتاب و جزوه به مغازه ی پدرش آمده است. کتاب عاشق که شدی؛ از بازی های زمانه و نامردی های دنیا سخن می گوید، از کسانی که قلب و احساس خود را فدای عشق می کنند.
حامد که از کلام او احساس نگرانی کرده بود، خواست سوالی بپرسد که با ادامه ی گفتگو بین رایحه و پدرش که در مورد فرهنگ نخبه پروری در کشورهای دیگر صحبت می کردند دلواپسی را کنار گذاشت و به کمک مادر رفت.
ساعتی بعد میهمانان یکی یکی وارد منزل شدند. ژنیا و مسعود به همراه تعدادی از همکاران رایحه، اقوام دور و نزدیک او و خانواده ی حامد و بعد با حضور مجید و خانواده اش میهمانی کامل شد، همهمه و شادی در کل خانه به گوش می رسید. بعد از صرف شام و پذیرایی بود که عده ای از میهمانان خداحافظی کردند و جمع صمیمی تر شد. به غیر از خانواده ها، ژنیا و همسرش و مجید و مریم نیز به عنوان دوستان نزدیک آن دو حضور داشتند. مجید رشته ی کلام را در دست گرفت و گفت: اول اجازه بدین من از طرف خودم و مریم جان به خانم دکتر خوش آمد بگم و به عنوان دوست نزدیک حامد ازتون عاجزانه خواهشی بکنم. رایحه که از لحن رسمی او لبخند بر لب نشانده بود گفت: اختیار دارین، بفرمایید!
مجید قیافه ی نالانی به خود گرفت و با التماس گفت: جون هرکسی دوست داری دیگه این حامد رو تنها نذار، ما رو کشت از دوری شما.
همه از شوخی او قهقهه ای سر دادند و رایحه با عشق به همسرش نگاه کرد و حامد با تبسمی گفت: آره، زن ذلیلم، خودم که همیشه اعتراف می کنم.
ژنیا ناراضی از کلام صادقانه ی او گفت: ببخشیدها ولی رایحه یه زن بی نظیره، حامد خان هرچی ام عاشقش باشه کمه، اون یه زن موفق و زیباست که می تونه آرزوی هر مردی باشه.
حامد با اشتیاق کلام ژنیا را تایید نمود ولی همه ی جمع متوجه طعنه ی نهفته در کلام او شدند و با حالتی خاص یکدیگر را نظاره کردند.
چند روز اول بازگشت رایحه به دید و بازدیدها و رفع دلتنگی ها گذشت و با آغاز هفته، زندگی به روال عادی بازگشت.