صرخه خان طومان 2 (حکایه الصالحین11)،(عربی)،(تک زبانه)
رقعی
شمیز
237
9786226609784
1398
232
96005
500000
(خاطرات بازماندگان شهیدان سوریه،تک زبانه(عربی))
کتاب صرخه خان طومان «2» اثر مصیب معصومیان است به ترجمه محمد جمعه و چاپ انتشارات شهید کاظمی.
کتاب پیش رو اثری است که به زبان عربی منتشر شده و در آن ماجرا و خاطراتی خواندنی از دلاوری ها و شجاعت شهدای لشکر 25 کربلا در سوریه که برای دفاع از حرم اهل بیت جان خود را بر کف دست گرفتند و از هیچ گونه ایثار و مقاومتی خودداری نکردند، به تصویر کشیده شده است؛ این اثر مناسب علاقه مندان به زندگی شهدا و روایت از کسانی است که شهادت در راه خداوند را بر هر چیز دیگری ترجیح دادند.
الیوم هو الیوم التاسع منذ مجیئنا الی خان طومان، ولم یعطونا الی الان حتی وجبه فاکهه واحده، لا اعرف ما الذی یفعله قسم الدعم! هذالامر غریب حقا، هل حقا لا یوجد فاکهه، ام انها کثیره علینا؟ حتی فی الحرب المفروضه علینا، قلیلا ما کانو یقصرون بحیث لا یعطون حتی قطعه واحده من الفاکهه، علی الاقل کان هناک تفاح، علی الرغم من اننا کنا فی الخطّ کل یوم، لکنّهم کانوا یعطوننا معلّبات الفاکهه وفستق، لکن ذلک لا یحدث هنا، انّ الشیء الوحید الموجود بکثره هوالتمر؛ و هو غنیمه ایضا.
کانت الساعه العاشره صباحا عندما ذهبتُ الی القیاده، فرأیت القائد «رستمیان» مع مجموعه من الاهوه فی القاعده و کانوا یدرسون خریطه خان طومان، فادرکتُ انّهم من المفترض ان یوقفوا الماء امام «تل قاسم» حتّی لا تتمکّن دبابات العدوّ من مهاجمتنا عندالهجوم، عندما رآنی القائد سلّم علیّ، بعد قلیل حینما رحل الخوه، جلستُ الی جوار القائد، فسألنی القائد: یا مصیب، هل ما زلتَ تکتب الذکریات ام لا؟
فقلتُ له: بلی، و قد ارسلتُ دفترا کاملا الی الخلف.
فقال: جیّدُ جدا، انّ هذه الکتابات مفیدهٌ للتاریخ.
بعد قلیل جاء کلا من «رادمهر» و «عبدالله صالحی»، فرأیتُ انّ الفرصه مناسبه لالتقاط الصور، فالتقطنا عددا من الصور مع بعضنا البعض، و کان «مفید اسماعیلی» موجودا هناک ایضا، فقلتُ: یا حضره القائد، هل تسمح ان نقصّر من لحیه مفید؟
فقال: لماذا؟
فقلتُ: انّ لحیته اطول من لحیتی، و لهذا السبب یصلّی اماما بنا فی الغرفه، فاذا قصصنا قلیلا من لحیته، فسوف اکون انا الامام!
فضحکنا جمیعا من هذا المزاح.