کتاب شیطان درون ما، به قلم صباح الدین علی نگارش شده، توسط پری اشتری به زبان فارسی بازگردانده شده و از سوی انتشارات سرزمین اهورایی در 440 صفحه منتشر و روانه بازار کتاب شده است.

صباح الدین علی، نویسنده، رمان نویس، داستان سرا، شاعر و روزنامه نگار اهلِ ترکیه بود. طول عمر این نویسنده چندان طولانی نبود چنان که حدود 41 سال زندگی کرد و در سال 1948 چشم از جهان فروبست اما نقش او را در پیشرفت ادبیات ترکیه نمی توان نادیده گرفت. مخاطبان فارسی زبان او را با رمان« مدونایی با پالتوپوست» می شناسند.

در کتاب حاضر مثل بسیاری از رمان ها با شخصیت های اصلی و فرعی رو به رو می شویم. این رمان روایتی ساده اما جذاب از عشق دو شخصیت اصلی به نام های عمر و ماجده است که با یک زیرشاخه ی عشقیِ جداگانه “به نام بدری” زوایای دیگری به خود می گیرد و از روایتی ساده به روایتی فراتر ارتقاء می یابد.

مدتی پایین پله هایی که از خانه به سمت خیابان می رفت ایستاد و انتظار کشید. نمی دانست چه کند و کجا برود. پولی که در جیب داشت برای یکی دو شب اقامت در هتل و بعد… بازگشت به بالیک اسیر کافی بود.

ناگهان مکث کرد. متوجه شد که نه هنگام جمع کردن وسایل و نه هنگام خروج از خانه، به بازگشت به بالیک اسیر فکر نکرده بود… فقط می خواست برود، می خواست از این خانه فرار کند… کجا؟ این را هنوز نمی دانست. به بالیک اسیر که فکر کرد، مو بر تنش سیخ شد. آن جا بهتر از این جا بود؟ چه حرف ها! خودشان که دیگر خانه ای نداشتند.. باید پیش شوهر خواهرش می رفت… باید همراه مادرش آن جا می ماند… پس حساب های پدرش در حال تسویه بود. بدون شک عمو غالب وقتی گفت بعد از تسویه باید دید چیزی خواهد ماند یا نه بی هدف نبود.

مغز دختر جوان پر از مه شد و سرش به ضربان افتاد، درست مثل کمی پیش که به حرف های خاله اش گوش می داد. چمدانش را با حالتی خسته برداشت و از مقابل دیدگانش ردیفی از لوح ها و تصویرها گذشتند. شوهر خواهر بزازش را با آن رفتار عجیب و غریب و تازه به دوران رسیده اش دید. مادرش را و خواهر بزرگترش را که حتی به مادر و خواهرش حسادت می کرد و در آن میان دریا را نیز دید… همان دریایی را دید که اول شب در ابتدا به نظرش ترسناک آمده بود اما بعد بر اثر نور مهتاب و حرف های عمر ظاهری دلچسب به خود گرفته و او را نسبت به اعماق خود کنجکاو کرده بود…