اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

شمشیر در سنگ (ادبیات جهان)

وضعیت: موجود
امتیاز:
ناشر

روزنه

مولف

تی.اچ.وایت

مترجم

حسین غریبی

گروه بندی

رمان خارجی

قطع

رقعی

نوع جلد

شمیز

تعداد صفحات

350

شابک

9786222341718

نوبت چاپ

1

سال چاپ

1399

وزن

301

کد محصول

92574

قیمت پشت جلد

1500000


مشخصات تکمیلی :

(داستان های انگلیسی،قرن 21م)

تاریخ ورود محصول: 1399/04/23

قیمت برای شما: 1500000ریال

0مقایسه کن
توضیحات

کتاب شمشیر در سنگ اثر تی. اچ. وایت است به ترجمه حسین غریبی و چاپ انتشارات روزنه.

این کتاب نخستین جلد از مجموعه رمانی چهار جلدی است که با عنوان «پادشاه گذشته و آینده» شناخته می شود؛ به طور کلی این رمان ها از ایده ها و عناصر فانتزی و علمی تخیلی نوینی بهره برده اند و ماجرای آن ها در قرن دوازدهم یا سیزدهم میلادی روایت می شود، هرچند می توان عناصری مربوط به قرن بیستم و یا حتی قرن های پیش از آن چه که گفته شد را در آن ها یافت.

در جلد پیش رو از آرتور جوان می خوانیم که ماجراجویی های خود را آغاز می کند و در کنار مرلین جادوگر برای آینده آماده می شود. ماجرا از آخرین سال های حکومت شاه اوتر پندراگون آغاز می شود. آرتور نخستین آموزه های مربوط به جادوگری را از مرلین می آموزد و با تحولات ناشی از آموزه هایش برای زندگی پیش رو تربیت می شود.

گزیده ای از کتاب

این بار وارت که حالا کوچک بود احساس کرد انگشت های پایش بیرون می زند و زمین را خراش می دهد. احساس کرد پاشنه های پایش بالا می آیند و از پشت بیرون می زنند و زانوهایش به درون شکمکش کشیده می شوند. ران هایش کاملا کوتاه شدند. بافتی از پوست از مچ دست ها تا شانه هایش رویید، و در همین حال شاهپرهای نخستینش از انتهای انگشت ها با ساقه هایی نرم بیرون آمدند و سریع رشد کردند. شاهپرهای ثانوی اش در طول ساعد روییدند، و از انتهای هر انگشت شست، یک شاهپر کاذب و جذاب رشد کرد.

دوازده پر دمش، با پرهای دو طبقه وسطشان در یک چشم به هم زدن بیرون آمدند، و تمام پوش پرهای پشت و سینه و شانه هایش از پوست بیرون لغزیدند تا ریشه پرهای مهم تر را مخفی کنند. وارت نگاه سریعی به مرلین کرد، سرش را بین پاهایش برد و از میان آنها نگاهی انداخت، با سر و صدا پرهایش را در جای خود مرتب کرد، و با ناخن تیز یکی از چنگال هایش شروع به خاراندن چانه اش کرد.

مرلین گفت: «خوب شد. حالا بپر روی دست من… آخ، مواظب باش چنگ نزنی… گوش کن چه می گویم. حالا که هاب قوش خانه را برای شب قفل کرده، تو را به آنجا می برم و آزاد و بدون چشم بند کنار بالین و بالان می گذارم. اما توجه کن. به هیچ کس نزدیک نشو مگر اینکه اول صحبت کنی…

محصولات مشابه