اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

شب پر ستاره

وضعیت: موجود
امتیاز:
ناشر
گروه بندی
قطع

رقعی

نوع جلد

شمیز

تعداد صفحات

500

شابک

9786227945645

نوبت چاپ

3

سال چاپ

1402

وزن

435

کد محصول

116063

قیمت پشت جلد

2950000


مشخصات تکمیلی :

(داستان های فارسی،قرن 14)

تاریخ ورود محصول: 1401/06/12

قیمت برای شما: 2950000ریال

توضیحات

کتاب شب پرستاره، اثر زهرا صالحی است به چاپ انتشارات آراسبان.

شخصیت های اصلی داستان این کتاب دختری به نام «دنیز» و پسر خلبانی به نام «قهرمان» هستند که هر دو به طریقی از آدم های اطراف و خانواده ی خود خسته شده و از زمین و زمان ضربه خورده اند. آن ها به خاطر حضور در یک مهمانی با یکدیگر آشنا می شوند و تنها یک شب را کنار هم می گذرانند. رابطه ی دنیز و قهرمان به همان شب خلاصه می شود تا این که دختر از طریق برگه ی آزمایشش متوجه می شود باردار است. ماجرای بارداری، دنیز را به یاد شب مهمانی و قهرمان می اندازد، به همین دلیل سراغ پسر می رود تا او را از این موضوع مطلع کند؛ اما قهرمان به هیچ وجه زیر بار حرف او نمی رود، چرا که مطمئن نیست آیا بچه واقعا برای خودش باشد یا نه…

گاهی انسان ها به هر دلیلی مرتکب یک عمل زشت می شوند، اما حاضر به قبول مسئولیت و اشتباه خود نیستند. محوریت اصلی کتاب پیش رو مسئولیت پذیری است که در جای جای کتاب با آن روبه رو خواهید بود.

گزیده ای از کتاب

به عادت هر روز عصر موزیک بی کلام و آرامی برایشان پلی می کنم و تنهایشان می گذارم. پاکت سیگار و فندکم را روی اپن آشپرخانه پرت می کنم و به سمت شومینه می روم. کمی آن طرف تر از شومینه، تقویمی که به خاطر برخورد ماگ با آن روی زمین ولو شد، افتاده. کنار شومینه روی زمین یخ می نشینم و کمی خم می شوم تا دستم به تقویم برسد.

صفحه ی باز شده را نگاه می کنم و زیر لب برای خودم زمزمه اش می کنم:

-امروز تولد توست دنیز هنرمند. روزی که هفده ساله شدم دنیا را رنگی دیدم، اما حالا پس از گذشت ده سال دیدم به زندگی مانند ترکیب رنگ چشمانم سیاه و سفید است؛ چه کسی می داند سال آینده همین روز با چه عینکی زندگی را دید بزنم؟! شاید سال آینده از سیاه و سفیدی گذشتم و زندگی را طوسی دیدم! یا شاید… معجزه ای رخ بدهد و دنیا را صورتی ببینم! اما… حالا می دانم تنها چیزی که رنگی ست بوم نقاشی ام است! کاش دریچه ای باز شود و بتوانم وارد دنیای پر طرح و نقش بومم شوم! امروز تولد من است!

تقویم را کنارم می گذارم. بی جان تر از همیشه دراز می کشم روی سرامیک یخ و سرد. کمرم یخ می زند. در خود جمع می شوم. خودم را به شومینه نزدیک می کنم تا از سرما نجات پیدا کنم. چوب ها می سوزند تا مرا گرم کنند؛ پس باید آن ها را به هدف شان برسانم…!

گیج خواب به خود قول می دهم دیگر اشتباه قبل را تکرار نکنم! قول می دهم مانند تمام دخترها و آدم های جهان دنبال کسی ندوم که دوستش دارم بلکه با کسی باشم که او مرا دوست دارد. این طور راحت تر است. او می شود شانه برای گریه کردن ام، وقت هایی که دل من از دست انسان ها پر است. می شود مرهم برای وقت هایی که دلم زخمی است.

Array