کتاب سوداگران و قهرمانان (تاملات میهن پرستانه) اثر ورنر سومبارت است به ترجمه آریا سلگی و چاپ انتشارات پیله.

کتاب پیش رو به قلم فیلسوف، اقتصاد دان و جامعه شناسی آلمانی و به منظور الهام بخشیدن به سربازان و جوانان آلمانی که در نبرد با انگلیس ها به سر می بردند به نگارش درآمده است. این کتاب انگلیسی ها را سوداگران و آلمان ها را قهرمانان می نامد و به منظور بیان تفاوت های بنیادینی که میان روح سوادگر و روح قهرمانی وجود دارد، در فصول گوناگون به بحث و بررسی ویژگی های ذهنی، علم، دولت و فرهنگ انگلیسی، ذهن آلمانی، ایده آلمانی از سرزمین پدری و دولت، و هم چنین نظامی گری آلمانی می پردازد و در ادامه از ماموریت ملت آلمان در برابر گسترش روح سوداگری در جامعه جهانی و حتی آلمان سخن می گوید و از جنگی که روح خفته آلمان را بیدار کرد و در مقابل سوداگری انگلیس قرار داد، از تفاوتی که ملت آلمان با دیگر ملت های اروپایی دارد و از لزوم حفظ این دشمنی و جنگ تا هنگام دستیابی به یک پیروزی تمام عیار، یاد می کند.

کتاب در ابتدا با این درآمد آغاز می شود که همه جنگ های دنیا که به وقوع پیوسته اند و به وقوع خواهند پیوست بر سر مذهب بوده اند و سپس با ارائه توضیحاتی دیگر پیرامون تعارضات و مشکلات رخ داده در جامعه انسانی، نخست بخشی که سوداگران انگلیسی نام دارد در اختیار قرار می گیرد، پس از آن بخش قهرمانی گری آلمانی و در آخر بخش ماموریت ملت آلمان.

در عصر ملی گرایی و کاپیتالیسم، آن تضادها و تعارضات عمیقی که از طریق جنگ های جهانی بزرگ حل و فصل گردیدند، چندان در ظاهر عیان نشدند. فی الواقع، کشمکش صرف، برای قدرت یا منافع اقتصادی، تا حدودی به مثابه یگانه علل نبردها پدیدار شد، حال آنکه مقولات مذکور بیشتر می توانستند به مثابه نیروهایی برانگیزاننده تعبیر و تفسیر شوند. این بدان معنی است که اگر کسی تمنای شناخت علل نهفته در جنگ های عصر ما را نداشته باشد، آن هم عللی که حتی برای ساده ترین عقول نیز آشکارند، محکوم به ماندن در سطح ظاهر امور است. این علل را امروز، بالاخص می توان در جنگ مقدسی که آلمان علیه جهانی از دشمنان به مبارزه با آن برخاسته، دید. باری، تضادها و تعارضات عمیق تری در جنگ ها در میان است که ما آنها را دگربار ذیل تعارضات مذهبی و یا اکنون به تعبیری ذیل تعارضات جهانبینی ها فهم و طبقه بندی کنیم.

پرواضح است که شماری از تعارضات منفرد مختلف در جنگ جهانی حاضر، حل و فصل می گردند. جنگ هایی که روسیه با همدستی ترکیه به منظور تصاحب دارانل، یا فرانسه با همراهی آلمان در برابر آلزاس- لورن یا اتریش- مجارستان در مقابل روسیه به منظور تسلط بر بالکان به راه انداختند، تمامی جنگ های فرعی بوده اند؛ حال آنکه جنگ اصلی چیز دیگری است. دشمنان ما، این امر را وقتی به واضح ترین شکل ممکن دریافتند به جهانیان اعلام کردند آنچه ایشان برای آن می جنگند “تمدن اروپایی غربی” و “ایده های 1789” و “نظامی گری” آلمان و “بربریت” ایشان است. ایشان در اینجا به طور غریزی و ناخواسته بر عمیق ترین تعارضات به درستی انگشت گذاشته اند؛ و من مایلم، آن را صرفا اندکی به شیوه و شیمه ای متفاوت بیان کنم: آنها که در این نبرد در برابر هم ایستاده اند، سوداگر و قهرمان، و بیان دقیق تر، جهان بینی سوداگر و قهرمان و فرهنگ های متناظرشان می باشند. آنچه در ادامه می آید مبین این موضوع است که چرا من در طلب برجسته کردن تضادی بسیار عمیق و فراگیر درباره تعارض جهانبینی ها و تجربه جهان هستم.