سه گانه:یوسف علیخانی (قدم بخیر مادربزرگ من بود…)
رقعی
شمیز
400
9782000713081
1399-01-26
1394،1397
417
74655
400000
(داستان های کوتاه فارسی،قرن 14،کمترین نوبت چاپ:6،بیشترین نوبت چاپ:7)
کتاب سه گانه اثری است از یوسف علیخانی، به چاپ انتشارات آموت. کتاب حاضر دربردارندۀ سه مجموعه داستان است که تمامی داستان های آن در روستایی به نام میلک می گذرد. نخستین مجموعه داستان «قدم بخیر مادربزرگ من بود» نام دارد و شامل 12 داستان کوتاه است (برنده جایزه ویژه شانزدهمین جشنواره روستا)؛ دومین آن «اژدهاکشان» نام دارد و شامل 15 داستان کوتاه است (نامزد جایزه هوشنگ گلشیری و شایسته تقدیر در نخستین جایزه ادبی جلال آل احمد) و سومین آن «عروس بید» دربردارندۀ 10 داستان کوتاه است. (برنده جایزه شهید غنی پور).
مشدی خالق، فتیله چراغِ خوراک پزی را بالا کشید. تا روغن در کاسه آهنی به جزجز بیفتد، دو قرص نان خشک از پستو بیرون آورد و به نان ها دست نم زد. لای سفره پارچه ای گذاشت. تخم مرغ را به تنِ داغِ چراغ می زد تا بشکند که دید امان دارد به عکسی نگاه می کند که مشدی خالق و ننه طوبی کنار پرده ضریح امام رضا ایستاده بودند. خودش تا کمرِ پدر و مادر بود؛ وسط شان. دستِ راست مشدی روی سینه اش بود و دست چپ ننه طوبی روی چادرش؛ یک چشم ننه فقط پیدا بود.
تخم مرغ را توی کاسه خالی کرد. روغن به قصد سوزاندن چشم و صورت مشدی، پرید. امان نشست. دو زانویش را دو دستی بغل کرد و گفت: «چیه زحمت می کشید؟ نانِ میلَکی با پنیر کوزه ای که بیشتر بچسبه. خسته شدم از بس تخم مرغ خوردم این مدت.»
مشدی مکث کرد و در حالی که با قاشق، زرده تخم مرغ را با سفیده قاطی می کرد، گفت: «عجب! تو مرغانه ی ماشینی ره با این مرغانه یکسان بکنی؟»
فتیله چراغ را پایین کشید و گفت: «در ثانی، مرغانه ای که تو اونجا خوردِ ما بدادی، با روغنِ نباتی بَپُخته بودی. دلت بیایه کفر بگویی به این روغنِ حیوانی؟»