زلاتان (آدرنالین:داستان های ناگفته ی من)
رقعی
شمیز
190
9786226489447
1
1401
198
113446
750000
(سرگذشتنامه فوتبالیست های سوئد،خاطرات زلاتان ابراهیموویچ،1981م)
کتاب آدرنالین، داستان های ناگفته ی من، اثر زلاتان ابراهیموویچ است با ترجمه ی ماشااله صفری و چاپ انتشارات گلگشت.
این اثر دفتر خاطرات زلاتان، بازیکن فوتبال اهل سوئد، است. او از بهترین بازیکنان تمام دوره های فوتبال سوئد و بهترین مهاجمان جهان و در واقع یکی از زبده ترین بازیکنان کنونی جهان است که برای باشگاه آث میلان ایتالیا بازی می کند. کتاب به روایت داستان های کوتاهی از یک فوتبالیست 40 ساله می پردازد که با گذشته ی خود کنار آمده است و بدون شک با سال های پیش رویش روبرو می شود. زلاتان در این نگارش در حال برقراری توازن بین آدرنالین و تعادل است. سخن اصلی کتاب پیش رو در باب موضوع تعادل است.
در ابتدای دوران حرفه ایم کله ام مانند یک انبار باروت بود. یک جرقه کافی بود تا منفجر شود. حریفان هم که این موضوع را فهمیده بودند سعی کردند از آن سواستفاده و مرا تحریک کنند.
حتی در یوونتوس، بعد از پیشرفت مهمی در حرفه ام، باز هم کنترلم را از دست می دادم. برای مثال بازی مقابل بایرن مونیخ. میشاییل بالاک از همان ابتدا سراغم آمد: وراجی، توهین، خطای بدون توپ.
خب، کار خودش را کرد. دو کارت زرد و خداحافظ.
بعد بزرگ شدم.
کسی به من توصیه کرد: «زلاتان، جهت عصبانیتت رو تغییر بده. اون رو سمت داور یا حریف نشونه نگیر، اون رو داخل بازی بنداز. خشمت رو وارد فوتبالت کن و خواهی دید که چطور می تونی از کسایی که تحریکت می کنن انتقام بگیری، البته بدون اینکه اخراج شی.» در محله ی زاغه نشین مالمو، اگر کسی چیزی به من می گفت، مجبور بودم جوابش را بدهم. اگر به کسی برخورد می کردم که می پرسید: «به چی نگاه می کنی عوضی؟» بلافاصله جواب می دادم: «خودت به چی نگاه می کنی ازگل؟»
ابتدا با کلمات به هم حمله می کردیم، بعد نزدیک می شدیم تا ببینیم چه کسی از نظر روحی و جسمی قوی تر است.
جوان بودم، با غریزه ام واکنش نشان می دادم چون هنوز کنترلی روی خودم نداشتم، در حالی که بازیکنان باتجربه عمدا آزارم می دادند تا تحریکم کنند. مثل سینیشا میهایلوویچ در آن بازی معروف اینتر-یوونتوس.
از همان سوت آغاز بازی به من توهین می کرد. در نقطه ای جوش آوردم و کله ای به او زدم و اخراج شدم. این بار هم حریف کارم را ساخت.
میهایلوویچ از من متنفر نبود و هیچ مشکل شخصی با من نداشت. فقط می خواست تیمش را کمک و برنده ی بازی شود.
از سوی دیگر، مارکوماتراتزی مورد متفاوتی بود. فقط می آمد تا به شما آسیب بزند. بدون توجه به بازی، استراتژی شخصی داشت تا حریف را عصبی کند.