اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

دزدان دریایی کارائیب 3 (جک اسپارو:تعقیب دزد دریایی)

وضعیت: موجود
امتیاز:
ناشر
مولف
مترجم
گروه بندی
قطع

رقعی

نوع جلد

شمیز

تعداد صفحات

72

شابک

9786222192877

نوبت چاپ

1

سال چاپ

1400

وزن

80

کد محصول

111070

قیمت پشت جلد

970000


مشخصات تکمیلی :

(داستان های نوجوانان آمریکایی،قرن 21م،بازبینی و تصحیح::مهسا بدریان،آرمین سالمی)

تاریخ ورود محصول: 1400/11/27

قیمت برای شما: 970000ریال

توضیحات

کتاب دزدان درییی کارائیب 3 (جک اسپارو: تعقیب دزد دریایی)، اثر راب کید است با ترجمه ی زهرا صلاحی و چاپ انتشارات باژ.

شخصیت اصلی داستان پیش رو جک اسپارو نام دارد که برای دستیابی به شمشیر افسانه ای کورتس که شمشیری با قدرت خارق العاده است، سفری با کشتی را آغاز می کند. شمشیر در اختیار یک دزد دریایی بدجنس به نام «لوئیسا پاچپ» است. جک می داند که مغلوب کردن و شکست دادن چنین هیولای دزد دریایی کار سختی خواهد بود. اما با کمک غلاف شمشیر که در اختیار شخصی به نام بارنکل است، می تواند مسیر شمشیر را پیدا کند. درنهایت او به کمک غلاف به سمت جزیره ای در فورتونا حرکت می کند. اما در این راه با خطرهای بسیاری روبرو می شود.

گزیده ای از کتاب

یکی دیگر از دزد دریایی ها که به خاطر بلند کردن تابوت هنوز نفس نفس می زد پرسید: «اگه گفته بود، نمی کشتیش؟»

-نه احمق. زودتر می کشتمش و قبل از این که ولش کنم، درست می گشتمش. احتمالا همون جا پوست نوشته رو پیدا می کردم.

جک که گیج شده بود اخمی کرد. شهر کاملا خالی بود و الان بهترین فرصت برای غارت کردن شهر بود و دزدان دریایی فقط به دنبال یک تکه پوست نوشته بودند؟ در حالی که می توانستند هرچه طلا در سن جوداس و حتی در کل جزیره ی فورتونا یافت می شد، به راحتی بدزدند؟

آن جا بود که جک متوجه شد این پوست نوشته، هرچه بود، به اندازه ای ارزش داشت که با جسد یک نفر دفن شده بود.

دزد دریایی ای که از همه درشت تر بود با صدایی آهسته تر ادامه داد: «به زودی پوست نوشته دوباره توی دستای منه. شمشیر رو که دارم. به محض این که غلاف رو پیدا کنم، قدرت همه ی خدایان مال من می شه!»

شمشیر را از قبل داشت و حالا پوست نوشته را که مشخص نبود دقیقا چه قدرتی دارد هم پیدا کرده و فقط مانده بود ک غلاف را به دست بیاورد. با این اوصاف، این مرد کسی نبود جز لوییس پاچپ!

در حالی که دزدان دریایی درپوش تابوت را برمی داشتند، جک آهسته عقب عقب رفت. باید به خدمه اطلاع می داد که لوییس را پیدا کرده و چه چیزهایی که راجع به پوست نوشته فهمیده است. جک با احتیاط به عقب قدم برمی داشت، اما کافی نبود. پایش را محکم روی دم کنستانس گذاشت و گربه جیغی بلند کشید که صدایش در کلیسا طنین انداخت.

جک که وحشت کرده بود از جا پرید و سکندری خورد. سعی کرد گربه را آرام کند، اما فایده ای نداشت.

همین حالا هم دزدان دریایی صدای جیغ کنستانس را شنیده بودند.

Array