دختر بد
رقعی
شمیز
416
9786005595444
1
1397
466
72318
350000
(داستانهای کانادایی،قرن 20م)
کتاب دختر بد اثری است از جوی فیلدینگ به ترجمه شهناز مجیدی و چاپ انتشارات روشا. این کتاب داستان زندگی زنی تنها را به تصویر می کشد، دختری به نام رابین که اکنون به عنوان روان شناس مشغول به کار است در حالیکه وجودش از گذشته سختی که پشت سر گذاشته خالی نمی شود و همین خاطرات تلخ و گزنده و تجربیات دشوار و غیرقابل هضم باعث می شود که گاه دچار حملاتی عصبی شود. او که مدت هاست از خواهرش دوری کرده با تماسی از جانب او تعادل خود را از دست می دهد و دوباره مورد هجوم افکار ناخوشایند قرار می گیرد، ملانی هیچ گاه خواهر خوبی برایش نبوده است. اما آن چه ملانی را به برقراری تماس با رابین سوق داده اتفاقی است که برای پدرشان افتاده، حمله ای با یک اسلحه و تیری به سرش که او را در حالت کما فرو برده است. اکنون رابین برای حل مشکلات خانوادگی باید به جایی بازگردد که مدت ها پیش از آن گریخته است.
رابین به او تکیه داده، در پیله راحتی بخش آغوش او آرام گرفته و ضربان محکم قلب او را در مقابل پشتش احساس می کرد. بلیک گفته بود: «من پدرت نیستم. باید از ترکیب صورت او با من خودداری کنی. باید به من اعتماد کنی.»
البته، راست می گفت.
اما خیلی سخت بود. برای این کار باید تنها چیزی که او را به پدرش متصل می کرد رها کند، چنگ ناعاقلانه اش بر گذشته را باید باز می کرد.
می خواست این کار را بکند؟
هر چند ویران کننده بود، ولی چیزی راحتی بخش در الگوهای آشنا وجود داشت. به عنوان روان شناس، می دانست که کوشش برای تغییر، برای آزاد شدن از عادت های دیرینه، معمولا همراه غرایز متقابل برای «تغییر دوباره» و پناه گرفتن در روشی است که قبلا بود.
گذشته همیشه با ماست.
آیا باید می بود؟
با نوازش بلیک بیدار شد. آیا رویا می دید؟ فکر کرد، اگر این رویاست، بهترین رویایی است که مدت هاست نداشته ام.
اما اکنون هیچ شکی نداست که بیدارند.