خوب مثل مرده ها
رقعی
شمیز
416
9786227566529
4
1401-11-04
1401
374
113874
1790000
(داستان های انگلیسی،قرن 21م،از پرفروش های نیویورک تایمز و ساندی تایمز،نمونه خوان:نجمه بنی فاطمه)
کتاب خوب مثل مرده ها، اثر هالی جکسون است با ترجمه ی محدثه احمدی و چاپ انتشارات نون.
کتاب حاضر دنباله ی هیجان انگیز رمان های پرفروش «راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب» و «دختر خوب، خون بد» است. این اثر نامزد جایزه بهترین کتاب داستانی نوجوانان گودریدرز سال 2021 شده است.
شخصیت اصلی داستان «پیپ» نام دارد. او به دریافت تهدیدهای آنلاین عادت دارد و مدام یک پیام شخصی برایش ارسال می شود. فردی ناشناس، کبوترهای مرده را در حیاط خانه او می گذارد و شکل های اسرارآمیزی را در مقابل خانه اش می کشد. پیپ پس از یک سری تحقیقات، متوجه یک قاتل سریالی می شود که اکنون در زندان است و نگران است که شاید پلیس فردی اشتباه را دستگیر کرده باشد.
پیپ خودش را جمع و جور کرد. «همه از این جور فکر و خیال ها می کنن.» گیل معذب شد و خندید. «آره خب. وقتت رو نمی گیرم.» راه افتاد، اما سگش یک لحظه ایستاد تا کتانی های پیپ را بو کند. گیل قلاده اش را کشید و سگ هم رفت.
پیپ به سمت مسیری رفت که گیل از آنجا آمده بود. قرص گلویش را زخم کرده بود. حالا عذاب وجدان هم داشت. باورش نمی شد دوباره این کار را کرده بود. به سمت خانه رفت و با خودش گفت، آخرین بار بود. آخرین بار. دیگر تمام شد.
دست کم امشب کمی می خوابید. خیلی زود آرامشی غیرطبیعی مثل پتویی گرم وجودش را در بر می گرفت. بالاخره عضلات چانه اش شل می شد و آسودگی به سراغش می آمد. بله، امشب می خوابید. مجبور بود.
اوایل دکتر برایش والیوم تجویز کرده بود؛ یعنی نخستین باری که مرگ را دید و آن را در دست هایش گرفت. ولی خیلی زود دیگر برایش نسخه ننوشت، حتی زمانی که پیپ التماسش کرد. هنوز تک تک حرف هایش را به خاطر داشت.
«باید برای مقابله با این آسیب روحی و اضطراب راهکار پیدا کنی. این دارو باعث می شه در درازمدت نتونی از پس اختلال استرس بعد از سانحه بربیای. بهش نیاز نداری، پییا. تو قوی هستی.»
اشتباه می کرد. پیپ به آن ها نیاز داشت، چون باید می خوابید. راهکارش همین بود. اما می فهمید… می دانست حق با دکتر بود و داشت همه چیز را بدتر می کرد.
«موثرترین کار گفت و گو درمانیه. پس باید جلسه های هفتگی مون رو دنبال کنیم.» واقعا تلاشش را کرد. بعد از هشت جلسه به همه گفت حالش خیلی بهتر شده است. خوب بود. حالا آن قدر دروغ گفته بود که همه باورش می کردند، حتی راوی. فکر می کرد اگر دوباره پایش را در اتاق دکتر بگذارد، می میرد.