کتاب حماسه ی الوند (روایت تصویری استان همدان در دفاع مقدس) با مدیریت هنری و محتوایی سید عباس میرهاشمی و فرهاد سلیمانی، تحت مدیریت تولید محمد حسین حیدری و مدیریت پروژه حسین بهرامی، با مقدمه حمید حسام و ترجمه مجتبی احمدخان از سوی انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس به چاپ رسیده است.

این کتاب جلد دوم از مجموعه عکس استان ها در دفاع مقدس بعد از خروش لاجوردی است که به حماسه ی به وقوع پیوسته در همدان اختصاص یافته و عکس هایی را از رژه های بسیج، بدرقه رزمندگان، بمباران نماز جمعه، مناطق عملیاتی گوناگون، شادی مردم پس از آزادسازی خرمشهر، تشییع پیکر شهدا و… در خود جای داده است.

حماسه ی رزمندگان استان همدان در جبهه همراه با اعزام مردمی در پشت جبهه، در فضایی آکنده از عطر گلاب و بوی اسپند و میهمانی بوسه ها و بدرقه ها، هنگامه ی شورانگیزی شد که خشم دشمن را برای کشانیدن جنگ از مرزهای غربی و جنوبی به بمباران شهرها برانگیخت.

اوج کینه و قساوت دشمن در جنگ رذالت با ایمان، بمباران مردم نمازگزار، کودکان معصوم و زنان روزه دار در رمضان سال 1361 در استادیوم قدس همدان بود. سجاده های خونین زنان و بدن های قطعه قطعه ی کودکان در روز حشر بر مظلومیت این شهیدان تشنه گواهی خواهند کرد.

در پاسخ به بمباران مدارس و مهدکودک ها، خلبانان سرافراز پایگاه هوایی شهید نوژه، به فرماندهی سرلشکر شهید محمد خضرایی، مناطق نظامی و تاسیسات صنعتی و اقتصادی عراق را بمباران کردند.

حمله به پایگاه الولید عراق موسم به اچ 3، در عمق خاک عراق و در مرز اردن، نمایش قدرت ایمان و شجاعت خلبانان بود. آنان از پایگاه هوایی شهید نوژه ی همدان برخاستند و ارتفاع پروازشان تا انتهای افق اراده و ایمان کرانه گرفت.

در همین سال ها سنگرسازان بی سنگر جهاد سازندگی استان، زیر پای دشمن در ارتفاعات صعب العبور بازی دراز در سر پل ذهاب جاده می کشیدند. تلاش جهاد، اوج خلاقیت، شجاعت و بی ادعایی در جنگ بود.

جهادگران از شمار رجال صدقوا ما عاهدوالله علیه بودند و بر لوح دلشان جز الف قامت یار نبود. جنگ برای جهاد، بهانه ای بود برای سلوک الی الله و ادای تکلیف. آنان در پیچ و خم جاده ها و زیر فانوس تهجد و شب زنده داری به سمت قرب الی الله معبر می زدند.

جنگ که سه ساله شد، ارتفاعات شمال غرب عراق زیر گام های رزمندگان استان سر خم کرد. یک سال بعد در اسفند ماه 1363، شب عاشورایی انصار الحسین در عملیات بدر تکرار شد. آنجا فرمانده از رزمندگان برای یک نبرد عاشورایی میثاق گرفت. همه ماندند و جنگیدند.