حریف تنهایی
رقعی
شمیز
752
9786001872037
1
1397
833
63296
520000
(داستانهای فارسی،قرن 14)
اثری است از مرجان محمودی میمند که توسط انتشارات پرسمان به چاپ رسیده است. شخصیت اصلی رمان، دختری به نام لعیاست. داستان از آنجایی آغاز می شود که لعیا در راهِ خانۀ خواهر بزرگش با پسری جوان به نام فرید راسخ برخورد می کند و از قضا متوجه می شود که او از آشنایان خواهرش است. سه ماه بعد، خانواده راسخ به خواستگاری لعیا می روند اما نه برای فرید بلکه برای پسر بزرگ ترشان مجید!
لباس سپید عروس پوشیدم، اما آرایشم ساده بود و ملایم، همه ی این هارا مجید به لیلا سپرده بود تا به آرایشگرم منتقل کند و من با جان و دل پذیرفته بودم، شاید مدرسه ی جدید قوانین سخت گیرانه داشت، حتی اگر شبانه قرار بود ادامه دهم. جشن کوتاه و خلوتمان زودتر از معمول چنین جشن هایی پایانش اعلام شد، عروس و داماد مسافر شب رو بودند. ساعت از نه شب نگذشته بود که او از لیلا خواست تا کمکم کند تا لباس عوض کنم، لیلا را از اتاق بیرون کردم: «مواظب باش کسی نیاد داخل.»
دکمه های مانتوی کرم رنگم را که مادر دیروز بعد از آن همه اصرار و راه به جایی نبردن برای تغییر عقیده ی «آقای شوهر» برایم خریده بود را بستم و در جواب عجله کنِ لیلا گفتم: «اومدم.»
مادر و لیلا باهم وارد شدند، مادر روسری نوی سورمه ای رنگ سر خرید عقدم را از سرم برداشت و شالی سفید بر سرم انداخت، بوسه ای مادرانه بر پیشانی ام گذاشت: «سفید بخت بشی مادر.»
شده بودم، نه؟! قطره های اشک به چشم های نگرانش دوید، من؛ اما تمام غصه و ناراحتی و دلتنگی و دلخوری ام را کنترل کردم، حالِ خرابش را نباید خراب تر و ته قلب ناآرامش را نباید خالی می کردم، اگر چه آن ها به خیال دلسوزی آینده ی مرا به باد داده بودند.