جوجو مویز10 (دختری که رهایش کردی)
رقعی
شمیز
463
9786226644617
1
1399
437
92266
590000
(داستانهای انگلیسی،قرن 21م|،از پرفروش های نیویورک تایمز)
کتاب دختری که رهایش کردی اثری است از جوجو مویز به ترجمه زهرا بهزادی و چاپ انتشارات 360 درجه. داستانی از دو زن در دو دوره متفاوت، یکی در روزهای جنگ جهانی دوم و دیگری در سال های معاصر و در لندن.
ماجراهایی که به موازات یکدیگر روایت می شوند و سرگذشت زنانی را که هر یک به دلیلی از همسر خود جدا مانده اند به تصویر می کشند.
سوفی دختری است در روزگار جنگ، زنی بسیار متفاوت از سالیان نه چندان دور گذشته اش، کسی که با تمام قوا برای حفظ خانواده در هم کوبیده اش تلاش می کند، و لیو بانویی است سی ساله که همسرش را برای همیشه از دست داده است، با پرتره ای به یادگار مانده از او به نام «دختری که رهایش کردی»، پرتره ای از یک زن که هربار او را به فکر فرو می برد. این رمان که هم چون دیگر آثار نویسنده از جذابیت ها و فضاسازی های ویژه ای برخوردار است و در نهایت فصاحت پیش می رود مناسب افرادی است که مشتاق مطالعه در مورد تاثیر جنگ در زندگیها و روابط هستند.
دختری که رهایش کردی داستان عشقی است که هدف شایعات و دشمنیها قرار گرفته است.
نویسنده در این اثر خود به صورت خلاقانهای دو داستان به فاصله 100 سال را به صورت موازی روایت میکند.
برخی زندگی ها با کارهای روزانه بهتر پیش می رود و زندگی لئو هالستون هم یکی از آن ها است. صبح هر روز هفته ساعت هفت و سی دقیقه بیدار می شود، کفش های کتانی اش را می پوشد، آی پدش را برمی دارد و قبل از اینکه به این فکر کند چه کار می کند، با چشمانی تیره و تار، سوار آسانسور پر سر و صدا شده و حدود نیم ساعت کنار رودخانه می دود. وقتی راه خود را از میان مسافران مصمم باز می کند و کامیون های تحویل بار را می بیند که در جهت مخالف او هستند و مجبور به انحراف مسیر می شوند، به طور کامل بیدار می شود و ذهنش به آرامی خود را با دنیای اطراف و ریتم موسیقی در گوش هایش و صدای نرم پاهایش روی پیاده رو وفق می دهد. مهم تر از همه اینکه دوباره خود را از زمانی که هنوز هراس داشت، دور کرده است: آن دقایق اول بیداری که به طور آسیب پذیری به معنای این است که مرگ هنوز هم می تواند به او آسیب بزند و به صورتی نامشخص افکارش را به هوای کهنه، تاریک و مسموم بفرستد. او از زمانی که فهمیده بود می تواند از دنیای بیرون، صدای داخل هدفون و حرکات خود به عنوان یک نوع منحرف کننده، استفاده کند شروع به دویدن صبحگاهی کرده بود. حالا جزء عادت روزانه اش شده بود، روشی که زندگی اش را بیمه می کرد.
-مجبور نیستم فکر کنم. مجبور نیستم فکر کنم. مجبور نیستم فکر کنم.