دسته بندی : عرفان

به سوی نور (ده مرحله ای که روح انسان،پس از مرگ پشت سر می نهد)،(کتاب های در قلمرو نور)

(تجربه دم مرگ)
نویسنده: کلم کین
480,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 368
شابک 9786001183386
تاریخ ورود 1398/05/19
نوبت چاپ 3
سال چاپ 1403
وزن (گرم) 337
قیمت پشت جلد 480,000 تومان
کد کالا 81008
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
«به سوی نور» به قلم نویسنده‌ی پرفروش کُلم کین، پرده از حقیقت مرگ و حقایق هنگام وقوع آن بر می‌دارد و به توصیفِ آنچه ما آن را مراحلِ «مُردن» نام نهاده‌ایم مى‌پردازد. در این کتاب، ده مرحله‌ای که ما، هنگام مرگ، پشت سر می‌گذاریم برای اولین‌بار مشخص می‌شود. نویسنده در «به سوی نور» قاطعانه ثابت می‌کند که مرگ سفری دلچسب است و نباید از آن ترسید و این نتیجه‌ای است که نویسنده پس از پنج سال تحقیق پیرامون داستان زندگی واقعی افرادی که به‌طور موقت مرده و به زندگی بازگشته‌اند، گرفته است. این ده مرحله‌سفرى خارق‌العاده و بسیار شگفت‌انگیز به سوى نورى است که براى ما انسان‌هاى زمینى و هنوز در قید حیات، دست‌نیافتنى است. همه‌چیز، پس از مرحله‌ی مرگ، آرام و آهسته و عارى از فشارهاى گوناگون روحى یا عاطفى است؛ یعنى درست مخالف با تمام وقایع و حالاتى که انسان در روى زمین با آن‌ها رویاروی می‌شود. در این مراحل، دیگر هیچ اثرى از درد و رنج یا حتى ترس و وحشت نیست. عشق، این احساس قدرتمند، در همه‌جا حضورى روشن و پررنگ دارد؛ حتى با اعضاى نزدیک خانواده یا دوستان بسیار عزیز و صمیمى ملاقات‌هایى صورت مى‌گیرد؛ همین‌طور ملاقات‌هایى با «ذاتى جلیل و عظیم‌الشأن» و نیز «موجوداتى برتر». کسانی که در این کتاب با آن‌ها مصاحبه شده است نیز بینش خود را درباره‌ی آنچه ما برای آماده شدن برای زندگی پس از مرگ باید انجام دهیم، بیان می‌کنند. آن‌ها همچنین از احساسات عمیقی می‌گویند که در این سفرهای خارق‌العاده تجربه کرده‌اند. این کتاب هر چیزی را که ما نیاز داریم و ما را به سمت نور می‌برد بازگو می‌کند.
بخشی از کتاب
در دوران جوانى، جان بانیان، نویسنده انگلیسى قرن هفدهم میلادى که خطیب نیز بود، با تجربه‌ی خارق‌العاده و شگفت‌انگیزى رویارو مى‌گردد. گرچه درنهایت امر، او به‌خاطر نگارش کتاب بسیار معروف خود، «سلوک زائر» به شهرت رسید، اما در دوران اولیه زندگى‌اش، ذهنى آشفته و روحى سردرگم داشت و در نوعى ابهام معنوى به سر مى‌برد. او به ما توضیح مى‌دهد که چگونه به «مرز نومیدى و رنج» رسیده بود و حتى در اندیشه‌ی پایان دادن به زندگى خود به‌سر مى‌برده است. با چنین نیتى در سر، او به سوى جنگلى در نزدیکى محل اقامت خود مى‌رود و تصمیم مى‌گیرد با خنجرى که با خود به همراه برده بود، به زندگى‌اش پایان بخشد. بعدها، بانیان به‌خاطر مى‌آورد که ناگهان در نورى بسیار درخشان و مطبوع غوطه‌ور شده و سپس به سفرى بسیار عجیب و توضیح‌ناپذیر رفته بود. او مى‌نویسد: «من با نورى درخشان و بسیار باشکوه که درخشان‌تر و روشن‌تر از هر نورى بود که تاکنون در عمرم دیده بود‌ه‌ام، محصور شدم...» او در ادامه‌ی سخنان خود مى‌گوید: «من به مکانى مى‌رفتم که فراسوى کره‌ی زمین و خورشید بود...» جایى که او نام آن را «قلمرو نور» نهاد. در آنجا، ارواح بى‌شمارى که تماما از نور بودند به استقبال او آمدند و به وى خوشامد گفتند. او همچنین شاهد حضورِ «نورى کامل و غیرقابل نزدیک شدن» بود؛ نورى که «تمام چیزها را تغییر شکل می‌بخشید و آن‌ها را بنا به طبیعت خود پدید می‌آورد...» آن نور، به گفته‌ی او، با درخششى شفاف جریان داشت و در تمام گستره‌ی آسمان، همچون رودى وسیع و باشکوه جارى بود! درخشش آن نور چنان شدید و قوى بود که حتى ارواح آسمانى‌اى که او با آنان ملاقات می‌کرد، داراى درخششى شفاف و نورانى بودند که از آن نور اولیه دریافت می‌داشتند. آن‌ها به‌هیچ‌وجه با نور خورشید آن‌گونه تابان و نورانى نشده بودند، بلکه با شکوه الهى‌اى که در قالب آن نور خیره‌کننده و تابنده ظاهر مى‌گردید و متجلى می‌شد، آن‌گونه می‌درخشیدند...! گرچه این اثر متعلق به چهارصد سال پیش است، اما واژگانى که جان بانیان براى نقل سفر معنوىِ خود از آن‌ها استفاده کرده است، به‌طرز خارق‌العاده‌اى با گزارشات مردم امروزى مطابقت دارد و شبیه آن‌هاست. اگر دقت کنیم، همان توصیفاتِ معمولى که مردم این دوره و زمانه هنگام تجربه‌ی نزدیک به مرگ خود ارائه کرده‌اند را مشاهده می‌کنیم.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است