گزیده اشعار فریدون مشیری
درباره کتاب
اثر پیش رو گزیدهای از سرودههای شاعر نامدار کشورمان را که سرودن را از نوجوانی آغاز کرد و نخستین دفتر شعر خود را در 28سالگی منتشر کرد، در خود جای داده است. فریدون مشیری که در سال 1379در سن 74سالگی چشم از جهان بست، چنان سرودههایی از خود به جا گذاشته که همچنان با وجود گذر سالها، از طراوت و تازگی برخوردار است و دل و جان هر خوانندهی صاحبذوقی را جلا میدهد. اشعار مشیری ساده، بیتکلف و روان است و درعینحال فاخر و ارزشمند، همین سادگی وجه خاص کار اوست که خواننده را با فریدون همراه میکند و در دنیای درخشانی که آفریده غرق میسازد.
بخشی از کتاب
من به ویرانههای دل چون بوم
روزگاریست هایوهو دارم
شیونی دردناک و روحگداز
بر سر گور آرزو دارم
این خطوط سیاه سردرگم
دل من، روح من، روان من است
آنچه از عشق او رقم زدهام
شیرۀ جان ناتوان من است
سوز آهم اثر نمیبخشد
دفتری را چرا سیاه کنم؟
شمع بالین مرگ خود باشم
کاهش جان خود نگاه کنم؟
بس کنم این سیاهکاری، بس!
گرچه دل ناله میکند: «بس نیست»!
برگهای سپید دفتر من!
از شما روسیاهتر کس نیست.
روزگاریست هایوهو دارم
شیونی دردناک و روحگداز
بر سر گور آرزو دارم
این خطوط سیاه سردرگم
دل من، روح من، روان من است
آنچه از عشق او رقم زدهام
شیرۀ جان ناتوان من است
سوز آهم اثر نمیبخشد
دفتری را چرا سیاه کنم؟
شمع بالین مرگ خود باشم
کاهش جان خود نگاه کنم؟
بس کنم این سیاهکاری، بس!
گرچه دل ناله میکند: «بس نیست»!
برگهای سپید دفتر من!
از شما روسیاهتر کس نیست.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر