می درخشد
(داستانهای فارسی،قرن14،چاپ اول ناشر)
موجود
ناشر | سخن |
---|---|
مولف | م.بهارلویی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 589 |
شابک | 9789643729110 |
تاریخ ورود | 1397/09/18 |
نوبت چاپ | 4 |
سال چاپ | 1398 |
وزن (گرم) | 550 |
کد کالا | 71724 |
قیمت پشت جلد | 3,500,000﷼ |
قیمت برای شما
3,500,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
انتخاب شغل سایه، دختر امروزی و طبق مد روزِ ستاره و یاسر، رانندگی است! نه از سر احتیاج، از روی آرمانگرایی! حتی مخالفتهای پدر و مادرش و مانی، پسر داییاش، هم خیلی رویش تاثیر ندارد! روزی از همان روزها پشت فرمان ماشینش کشیک مهد کودکی را میدهد که رادین آنجاست و کمکم پایش را به زندگی خانوادهی شریف باز میکند! راننده خصوصی رادین، پسر بابک شریف میشود، بابک، یا به قول رادین، باباکی که خودش به اندازهی کافی گذشتهاش مجهول است و نمیخواهد سرگرمی و دلگرمی جدیدی در زندگیاش داشته باشد! این خواست اوست، اما خواست سایه چیز دیگری است و…
بخشی از کتاب
خواهش میکنم را بست تنگ جملهی امریاش تا ضرب آن را بگیرد. به گمانم رُل مرد عاشقپیشه خستهاش کرده و وقتش بود برود در قالب خودش! نقش چند لحظه قبل نهتنها به مذاق او ننشسته بود که مرا هم ترسانده بود! اگر فیلم آدمخوارها را هم میدیدم و مارهای آناکوندا، اینقدر نمیترسیدم که این لحظه ترسیده بودم! این مرد، مار صفت است! آدمی را طلسم میکند، مغزش را میخورد و به قلبش زهر میپاشد! باید فرار کنم قبل از این که طعمه شوم! نگاهم در نگاه مار بود و باز دو قدم دیگر عقب برداشتم، دل میخواست چشم برداشتن از مار و هیپتونیزم نشدن، اما بیشتر از آن، دل میخواست ماندن و بیشتر اسیر شدن! بنای دویدن گذاشتم!
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر