مرگ خوش (ادبیات مدرن جهان،چشم و چراغ53)
(داستانهای فرانسه،قرن 20)
موجود
ناشر | نگاه |
---|---|
مولف | آلبر کامو |
مترجم | احسان لامع |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 144 |
شابک | 9789643513474 |
تاریخ ورود | 1387/06/10 |
نوبت چاپ | 10 |
سال چاپ | 1403 |
وزن (گرم) | 145 |
کد کالا | 15282 |
قیمت پشت جلد | 1,350,000﷼ |
قیمت برای شما
1,350,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
«مرگ خوش»، تنها اثر آلبر کامو است که بعد از مرگش منتشر شده است. کامو این اثر را در جوانى نوشت و بیشترین خاطرات خود را از سفرش به منطقهى بلکو، اروپاى مرکزى، بهویژه ایتالیا به تصویر کشید. بىشک کامو در این رمان تحت تأثیر نیچه بوده است.
در سن بیستوپنجسالگى، کامو رمان مرگ خوش را مىنویسد و چهرهى دیونیزیوس و مقولهى ارادهى معطوف به خوشبختى را نشان مىدهد که عصیان قهرمان داستان خود را با اندیشهى خلاف زمانهى نیچه، تغذیه مىکند. کامو بهدنبال خوشبختى است و خوشبختى در گروِ داشتن پول و ثروت، و اینکه انسان فقیر نباشد. اما نیچه انسان فقیر را ناتوان و توانگر را بخشاینده مىداند. نیچه مىنویسد: “آنکس که از زندگى فقیر است، آنکس که ناتوان است زندگى را نیز بیچاره و گدا مىکند. کامو جایى در “مرگ خوش” مىنویسد: «هر آدمى احساس اراده و خوشبختى کند مستحق ثروتمندشدن است.»
در سن بیستوپنجسالگى، کامو رمان مرگ خوش را مىنویسد و چهرهى دیونیزیوس و مقولهى ارادهى معطوف به خوشبختى را نشان مىدهد که عصیان قهرمان داستان خود را با اندیشهى خلاف زمانهى نیچه، تغذیه مىکند. کامو بهدنبال خوشبختى است و خوشبختى در گروِ داشتن پول و ثروت، و اینکه انسان فقیر نباشد. اما نیچه انسان فقیر را ناتوان و توانگر را بخشاینده مىداند. نیچه مىنویسد: “آنکس که از زندگى فقیر است، آنکس که ناتوان است زندگى را نیز بیچاره و گدا مىکند. کامو جایى در “مرگ خوش” مىنویسد: «هر آدمى احساس اراده و خوشبختى کند مستحق ثروتمندشدن است.»
بخشی از کتاب
زاگرو همچنان به او زل زده، اما تازه کتاب را بسته بود. مورسو که آتش زانوهایش را اذیت مىکرد، عنوان کتاب را که سروته بود خواند: ندیمهى دربار اثر بالتازار گراسیان. سپس روى گنجه خم شد و درش را باز کرد. تپانچهاش هنوز هم در آنجا بود و انحناى سیاه براق و گربهمانندش روى پاکتنامهى سفید قرار داشت. مورسو پاکت را با دست چپ و تپانچه را با دست راست برداشت. سپس کمى مکث کرد و تپانچه را زیر بغل چپش فرو برد و پاکت را باز کرد. کاغذ بزرگى در آن بود، و دستخط کج زاگرو، بالاى آن به چشم مىخورد :
مىخواهم از دست نیمهجان خود خلاص شوم. این مشکلى پیش نمىآورد - به حد کافى پول براى تسویهحساب با کسانى که تابهحال مراقب من بودهاند، هست. لطفا بقیهى پول را در راه بهبود شرایط انسانهاى محکومى صرف کنید که در سلولهاى زندان به انتظار اعدام بهسرمىبرند. هرچند مىدانم این توقع زیادى است.
مورسو بى آن که احساساتى شود، کاغذ را تا کرد و در پاکت گذاشت. در همان لحظه دود سیگار به چشمش رفت و ذرهاى خاکستر روى پاکت افتاد. پاکت نامه را تکاند و آن را روى میز، در جایى که اطمینان داشت جلب توجه خواهد کرد، گذاشت.
مىخواهم از دست نیمهجان خود خلاص شوم. این مشکلى پیش نمىآورد - به حد کافى پول براى تسویهحساب با کسانى که تابهحال مراقب من بودهاند، هست. لطفا بقیهى پول را در راه بهبود شرایط انسانهاى محکومى صرف کنید که در سلولهاى زندان به انتظار اعدام بهسرمىبرند. هرچند مىدانم این توقع زیادى است.
مورسو بى آن که احساساتى شود، کاغذ را تا کرد و در پاکت گذاشت. در همان لحظه دود سیگار به چشمش رفت و ذرهاى خاکستر روى پاکت افتاد. پاکت نامه را تکاند و آن را روى میز، در جایى که اطمینان داشت جلب توجه خواهد کرد، گذاشت.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر