شهر موسیقیدان های سپید (چریکه کوهستان)
(داستان های کردی،قرن 14،برنده جایزه نلی زاکس 2017)
ناموجود
ناشر | ثالث |
---|---|
مولف | بختیار علی |
مترجم | مریوان حلبچه ای |
قطع | رقعی |
نوع جلد | زرکوب |
تعداد صفحات | 835 |
شابک | 9786004050159 |
تاریخ ورود | 1400/09/07 |
نوبت چاپ | 5 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 728 |
کد کالا | 108850 |
قیمت پشت جلد | 7,200,000﷼ |
این کالا اکنون قابل سفارش نیست
درباره کتاب
شهر موسیقیدانهای سپید رمانی است دربارهی هنرمندان و دربارهی ادبیات و موسیقی و شعر و حقیقت در جهانی ضدانسانی، درعینحال رمانی دربارهی عشق و عدالت است؛ اثری همچون موزهی یادآوری خاطرات برای قربانیان جنگهای کُرد. مانیفستی است دربارهی نیروی زندگی و نیروی شعر. این اثر اثبات میکند که بختیار پدیدهی استثنایی ادبیات معاصر است. نویسندهای که قلم و جنون روایتش و پیچوخمهای نوشتههایش تحتتأثیر هیچ مکتب ادبی خاصی نیست. اگر بخواهیم این اثر را با اثری از ادبیات آلمانی مقایسه کنیم من آن را در کنار دکتر فاوستوس توماس مان قرار میدهم. اما این دکتر فاوستوس کُرد بسیار متفاوت است، بسیار زندهتر و بسیار غمگینتر است.
اشتفان وایدنر
موسیقیدانها باید در زمان جنگ هم موسیقیدان باقی بمانند. کسی که بهدنبال آهنگی جاودانه میگردد، نباید خسته شود. جنگ و مرگ و درد همیشه بوده و خواهد بود. موسیقیدان درون روح ما هم باید همیشه باشد، این موسیقیدان درون ما موجودی مستقل از هستی نیست. او در دل این جنگ هم حضور دارد. دفینهای که او دنبالش میگردد، در یکی از پستی و بلندیهای تاریک همین دنیاست. موسیقی نمیتواند ما را از این دود و ویرانی نجات دهد. موسیقی خودش در دل این ویرانههاست، باید از همینجا بگذرد، چارهی دیگری ندارد، موسیقیدان باید بتواند در دوزخ هم زندگی کند. من سالهای سال سودای این را داشتم که موسیقی را از دنیا و ستیزها و خرابیهایش دور نگه دارم؛ نگذارم آهنگ دود در گلوی فلوتم برود، اجازه ندهم این زمینلرزههای بزرگ دست مرا بلرزاند، اما نمیشود. وقتی هوای پاک در زمین نیست، موسیقیدان باید بپذیرد که از زهر هم موسیقی بسازد.
اشتفان وایدنر
موسیقیدانها باید در زمان جنگ هم موسیقیدان باقی بمانند. کسی که بهدنبال آهنگی جاودانه میگردد، نباید خسته شود. جنگ و مرگ و درد همیشه بوده و خواهد بود. موسیقیدان درون روح ما هم باید همیشه باشد، این موسیقیدان درون ما موجودی مستقل از هستی نیست. او در دل این جنگ هم حضور دارد. دفینهای که او دنبالش میگردد، در یکی از پستی و بلندیهای تاریک همین دنیاست. موسیقی نمیتواند ما را از این دود و ویرانی نجات دهد. موسیقی خودش در دل این ویرانههاست، باید از همینجا بگذرد، چارهی دیگری ندارد، موسیقیدان باید بتواند در دوزخ هم زندگی کند. من سالهای سال سودای این را داشتم که موسیقی را از دنیا و ستیزها و خرابیهایش دور نگه دارم؛ نگذارم آهنگ دود در گلوی فلوتم برود، اجازه ندهم این زمینلرزههای بزرگ دست مرا بلرزاند، اما نمیشود. وقتی هوای پاک در زمین نیست، موسیقیدان باید بپذیرد که از زهر هم موسیقی بسازد.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر