دریا و زهر (ادبیات مدرن جهان،چشم و چراغ116)
(داستان های ژاپنی،قرن 20م)
موجود
ناشر | نگاه |
---|---|
مولف | شوساکو اندو |
مترجم | مهرداد علی بابایی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 192 |
شابک | 9786003767331 |
تاریخ ورود | 1398/09/03 |
نوبت چاپ | 4 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 201 |
کد کالا | 84424 |
قیمت پشت جلد | 1,350,000﷼ |
قیمت برای شما
1,350,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
شوساکو اِندو در این داستان، در مخالفت با جنگ جهانی دوم، به کاوش در باب ماهیت اخلاق و مسائل آن میپردازد. دریا و زهر در اصل به زبان ژاپنی در سال 1958 منتشر شد و نویسندهی آن زندگی دورنی سه شخصیت را واکاوی و تحلیل میکند. این سه شخصیت عبارتاند از: سوگورو، کارورز پزشکیای که در کار خود با پارادکسی بنیادین مواجه میشود؛ اسیر آمریکایی، که داستان با ورود او و اتفاقاتی که برای او میافتد، نقطهی ثقل مباحث اخلاقی است؛ و تودا، پسرِ پزشکی توانمند که با وجود عذاب وجدان شدید در برابر رفتارهای غیراخلاقی، حالتی منفعل دارد. اِندو در سرتاسر داستان، زندگی روزمره را در بیمارستانی در دوران جنگ توصیف میکند که به مجروحین جنگی رسیدگی میکنند و وضعیت افراد را در بیمعنایی عمیقی که به آن دچارند ترسیم میکند. بنابراین از نظر اِندو، بحران درجایی ریشه دوانده که نمیتوان مرز اخلاق و غیراخلاق را بهسادگی ترسیم کرد. کتاب حاضر از زبان ژاپنی به فارسی ترجمه شده است.
بخشی از کتاب
روز بعد زنم مطب دکتر را پیدا کرد. میگفت نزدیکیهای حمام تابلوِ یک پزشک داخلی را دیده که بیمه هم قبول میکرده است. سال قبل وقتی همراه سایر کارکنان شرکتمان که گروهی آزمایش پزشکی میدادیم، حفره هوای کوچکی به اندازه یک دانه عدس بالای ریه سمت چپم پیدا شد. خوشبختانه پرده اطراف ششها نچسبیده بود و نیازی به جراحی نبود. پیش از آن که به اینجا بیایم، حدود شش ماه نزد پزشکی در «کیودو» تحت درمان ریوی بودم. حالا هم که به این منطقه اسبابکشی کرده بودیم، لازم بود هر چه سریعتر پزشکی را جانشین آن دکتر قبلی کنم. طبق نشانیای که همسرم داده بود به راه افتادم تا مطب این دکتری را که نامش «سوگورو» بود پیدا کنم. نور آفتاب عصر تابستانی از شیشههای پنجره حمام عمومی بازمیتابید. صدای ریختن آب و زمینگذاشتن سطلهای چوبی از دور شنیده میشد؛ لابد خانواده کشاورزان آن دور و اطراف برای حمامگرفتن آمده بودند. در آن لحظه از شنیدن آن صداها احساس خوشبختی وافری به من دست داد.
درمانگاه را خیلی زود پیدا کردم. پشت حمام بود، آن سوی مزرعهای از گوجه فرنگیهای سرخ و رسیده. البته شباهتی به درمانگاه نداشت. از آن آلونکهای ساروجی بود که با وامهای دولتی ساخته میشد. حصار درست و حسابی هم نداشت. چندتایی درختچه آفتابسوخته قهوهایرنگ، حدودش را از مزرعه گوجهفرنگی مشخص میکرد. با اینکه هنوز زمان زیادی تا غروب آفتاب باقی مانده بود، کرکرۀ چوبی پنجرهها را تا به آخر بسته بودند. لنگهچکمه بچگانه قرمز رنگ کثیفی در باغچه افتاده بود. لانه رقتبار سگی هم کنار در بود، ولی از خود سگ خبری نبود. کلید زنگ را چند بار فشردم. جوابی نیامد. تا آمدم باغچه را دور بزنم، کرکره چوبی یکی از پنجرهها تکانی خورد و چهره مردی با روپوش سفید پزشکی نمایان شد.
درمانگاه را خیلی زود پیدا کردم. پشت حمام بود، آن سوی مزرعهای از گوجه فرنگیهای سرخ و رسیده. البته شباهتی به درمانگاه نداشت. از آن آلونکهای ساروجی بود که با وامهای دولتی ساخته میشد. حصار درست و حسابی هم نداشت. چندتایی درختچه آفتابسوخته قهوهایرنگ، حدودش را از مزرعه گوجهفرنگی مشخص میکرد. با اینکه هنوز زمان زیادی تا غروب آفتاب باقی مانده بود، کرکرۀ چوبی پنجرهها را تا به آخر بسته بودند. لنگهچکمه بچگانه قرمز رنگ کثیفی در باغچه افتاده بود. لانه رقتبار سگی هم کنار در بود، ولی از خود سگ خبری نبود. کلید زنگ را چند بار فشردم. جوابی نیامد. تا آمدم باغچه را دور بزنم، کرکره چوبی یکی از پنجرهها تکانی خورد و چهره مردی با روپوش سفید پزشکی نمایان شد.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر