جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

یک گام جلوتر/ تلاشی برای حل مشکلات پیش از وقوع

یک گام جلوتر/ تلاشی برای حل مشکلات پیش از وقوع

کتاب «یک گام جلوتر»، نوشته‌ی دن هیث، به همت نشر نون به چاپ رسیده است. ما با کمی فکر و برنامه‌ریزی می‌توانیم قبل از وقوع مشکلات از آن‌ها پیشگیری کنیم و حتی اگر نتوانیم کاملاً جلویشان را بگیریم، می‌توانیم تأثیرشان را کم کنیم. خیلی وقت‌ها در زندگی روزمره در چرخه‌ی پاسخ گیر می‌افتیم. با مسائل دست‌وپنجه نرم می‌کنیم و بحران‌ها را از سر می‌گذرانیم. یکی‌یکی به مشکلاتمان رسیدگی می‌کنیم، اما هیچ‌وقت فرصت نمی‌کنیم به اصلاح سیستمی بپردازیم که مشکلات را ایجاد کرده است.

قطعاً همه‌ی ما دوست داریم در دنیای بالادست زندگی کنیم و به جای اینکه به مشکلاتمان واکنش نشان دهیم، از آن‌ها پیشگیری کنیم؛ اما چه مانعی سد راهمان می‌شود؟

دن هیث در این کتاب، از اقدامات بالادست گفته که هدفشان پیشگیری از مشکلات و درنهایت کاهش اصولی آسیب‌های آن‌هاست.

نویسنده می‌گوید: هدف من در این کتاب این است که شما متوجه بشوید بهتر است بخش اعظم انرژی‌مان را صرف کارهای بالادست کنیم: در زندگی شخصی، شغلی، ملی و جهانی. ما، هم توانش را داریم و هم به نفعمان است که مدام درگیر رسیدگی به علائم مشکلات نباشیم و آن‌ها را از پایه رفع کنیم.

درعین‌حال باید از چالش‌هایی که سر راه چنین تغییری قرار دارند، آگاه باشیم. این مثال از شهر مکزیکوسیتی را در نظر بگیرید: در سال ۱۹۸۹ مقررات طرح ترافیک وضع شد و خودروها براساس آخرین رقم پلاکشان، هفته‌ای یک روز نمی‌توانستند در شهر تردد کنند. هدف مسئولان تشویق مردم به استفاده از وسایل حمل‌ونقل عمومی و در نتیجه بهبود کیفیت هوا بود. این کار اقدامی خیرخواهانه برای پیشگیری از آلودگی هوا بود.

اما طرح موفقیت‌آمیز نبود. خیلی از مکزیکی‌ها به فکر ماشین دوم افتادند و چون می‌خواستند پول زیادی پای آن ندهند، ماشین‌های از رده خارج خریدند تا هر روز از ماشین شخصی استفاده کنند. کیفیت هوا بهتر نشد. نیت خوب هیچ چیز را تضمین نمی‌کند.

نکته‌ی جالب درباره‌ی اقدامات بالادست این است که بازتاب‌دهنده‌ی خوبی‌ها و بدی‌های انسان‌اند. بالادست رفتن اعلام عاملیت و قدرت است، مثل این است که بگویی: من نمی‌خواهم تحت کنترل نیروهای بیرونی باشم... خودم می‌توانم کنترلشون کنم. می‌توانم دنیای خودم را شکل دهم. در این عاملیت، هم بذر قهرمانی نهفته است و هم بذر خودبینی.

گاهی این میل به کنترل، به موفقیت‌های شگفت‌انگیزی منجر می‌شود: مثلاً ریشه‌کن شدن آبله را در نظر بگیرید. ویروسی که در قرن بیستم جان حدود ۳۰۰ میلیون نفر را در گوشه و کنار زمین گرفت. به لطف تلاش جهانی، ویروس آبله نهایتاً از هستی ساقط شد. آخرین انسانی که به‌طور طبیعی به آبله مبتلا شد، علی مائو معلین، آشپز بیمارستانی در شهر مرکه‌ی سومالی بود. در سال ۱۹۷۷، بعد از اینکه معلوم شد او به آبله مبتلا شده، دو هفته تلاش بی‌وقفه منجر به واکسیناسیون ۵۴۷۷۷ نفر در جامعه‌ی اطراف او شد تا بیماری به جاهای دیگری سرایت نکند و این پایان آبله بود. ما آبله را درمان نکردیم؛ شکستش دادیم. این مثال حد اعلای تلاشی بالادست است.

بیشتر ما با این جمله که «علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد» موافقیم، اما کارهایمان با آن هم‌خوانی ندارند. در بیشتر اقداماتمان در جامعه، خودمان را برای مرحله‌ی علاج بعد از وقوع آماده کرده‌ایم؛ علاجی سریع و مؤثر. وقتی پاسخی می‌دهیم و مشکلی را رفع می‌کنیم و نجات می‌یابیم، جشن می‌گیریم؛ اما کارهای بزرگ‌تری از دستمان برمی‌آید: می‌توانیم کمتر دکمه‌ی «پاک‌کن» را استفاده کنیم و بیشتر به فکر بهبود اوضاع باشیم. در حال حاضر، دنیا به قهرمانی آرام‌تر نیاز دارد، کسی که برای دنیایی می‌جنگد که در آن آدم‌ها هر لحظه در خطر نیستند. فکر کنید در زندگی و جامعه‌مان چه مشکلاتی را تحمل می‌کنیم فقط چون یادمان رفته می‌توانیم جلویشان را بگیریم؟

قسمتی از کتاب یک گام جلوتر:

ارشمیدس، دانشمند جامع‌العلوم یونانی، می‌گوید: «اهرمی بدهید که به‌قدر کافی بلند باشد و تکیه‌گاهی که اهرم را رویش بگذارم تا من دنیا را تکان بدهم.» سخنی که برای آنان که در پی تغییرند، الهام‌بخش است.

اما اگر خوب به این سخن دقت کنید، متوجه می‌شوید که در پس این درخواست برای اهرم و تکیه‌گاه، حرف‌های بسیاری نهفته است. ارشمیدس درواقع دارد می‌گوید: «اگر سیستمی جفت‌وجور کنید که تکان دادن دنیا را برایم راحت کند، می‌توانم دنیا را تکان بدهم! اما هیچ‌کس این جمله را روی لیوان قهوه‌اش نمی‌نویسد.»

چون وقتی حرف از پیشگیری از مشکلات در سیستم‌های پیچیده می‌شود، سختی کار دقیقاً همین پیدا کردن اهرم و تکیه‌گاه درست است. سیستم‌ها قدرت و دوام زیادی دارند، برای همین است که اوج اقدامات بالادست باید به تغییر سیستم ختم شود. درعین‌حال، همین قدرت و دوام است که تغییر سیستم را مشکل می‌کند. خب، حالا برای تغییر سیستم باید از کجا شروع کرد؟ مثلاً در اولین ماه تلاشی که قرار است دهه‌ها به طول بینجامد، باید چه کار کنیم؟ باید دنبال نقطه‌ی اهرمی بگردم. این فصل درباره‌ی همین جست‌وجوست.

در سال ۲۰۰۸، در میانه‌ی موج جرایمی که در شیکاگو آغاز شده بود، یک گروه سه‌نفره آزمایشگاه تشخیص جرم دانشگاه شیکاگو را تأسیس کردند: یِنس لودویگ، اقتصاددان دانشگاه شیکاگو که روی موضوع جرم و خشونت با اسلحه تحقیق می‌کند، هارولد پولاک، استاد سیاست‌گذاری عمومی دانشگاه شیکاگو و رزانا آندِر، متخصص سلامت عمومی. هدف این سه نفر گردآوری مدارک و شواهدی بود که سیاست‌گذاران با استناد به آن‌ها، میزان جرم را کاهش دهند؛ در واقع می‌خواستند شکاف میان تحقیقات علمی و سیاست‌گذاری‌های عمومی را کم کنند. جان کلام اینکه به دنبال نقطه‌ی اهرمی بودند.

لودویگ از اینکه شهرش در مبارزه با جرایم پیشرفت زیادی نمی‌کرد، آزرده بود. همه «جوابی» در آستین داشتند. مدارس جوابی داشتند، مؤسسات غیرانتفاعی محلی جوابی داشتند و سیاست‌گذاران هم جوابی داشتند. مسئله اینجا بود که هیچ‌کس نمی‌دانست جواب کدام گروه درست است یا اصلاً جواب کدام گروه درست است، یا اصلاً جواب کسی درست است یا نه. مدارک و شواهد زیادی نبود که نشان بدهد چه چیزهایی از وقوع جرم پیشگیری می‌کند.

لودویگ می‌گوید در آن زمان، وقتی با مسئولان و محققان شهر درباره‌ی خشونت در شیکاگو حرف می‌زده، اغلب تمرکزشان بر فعالیت دسته‌های جنایت‌کاران بوده. در ذهن آدم‌ها، صحنه‌هایی از سریال شنود حک شده بود که گانگسترهای انتقام‌جو به رهبران یکدیگر شلیک می‌کردند. با این دیدگاه، خشونت مسئله‌ای عمدی و حتی برنامه‌ریزی شده به نظر می‌رسید، انگار محصول نقشه‌هایی بود که گانگسترها برای رسیدن به پول و قدرت می‌کشیدند. این سه مؤسس آزمایشگاه تشخیص جرم شیکاگو می‌خواستند این «تصور عمومی» را به آزمایش بگذارند.

(آن‌ها که به بالادست فکر می‌کنند، باید نسبت به تصورات عمومی که جایگزین ضعیفی برای مدارک و شواهدند، هشیار باشند.)

یک گام جلوتر را آرزو قلی‌زاده ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۲۷۲ صفحه‌ی رقعی با جلد نرم و قیمت ۱۳۰ هزار تومان چاپ و روانه‌ی کتابفروشی‌ها شده است.

خرید کتاب یک گام جلوتر   

در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.