عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
یک تابستان با پروست/ از خاطره، عشق و زمان
کتاب «یک تابستان با پروست»، نوشتهی لورا ال، آنتوان کمپنیون، رافائل آنتوون، میشل ارمان، آدرین گوئتز، نیکولا گریمالدی و... به همت انتشارات نگاه به چاپ رسیده است. این کتاب دروازهی ورود به کتاب سترگ پروست، یعنی در جستوجوی زمان از دست رفته، است. کتابی که ملغمهای است از تخیل، روانشناسی، زیباییِ هنر، فلسفه، خاطره، عشق و زمان. منتقدان سرشناسی همچون ژولیا کریستوا، ژان ایو تدیه و رافائل آنتوان در بخشهایی مجزا، کتاب پروست را تحلیل کردهاند و خوانشی عمیق از آن ارائه و به طرفداران ادبیات معرفی میکنند، طرفدارانی که یا فرصت خواندن جستوجو یا جرئت ورود به دنیای پروست را نداشتهاند؛ زیرا هر خوانندهای میتواند رؤیاهایش را در کتاب جستوجو پناه دهد، ترسها و شادیهایش را بشناسد و به حقایقی دربارهی خود پی ببرد.
«بدبختی اینجاست که آدمها یا باید خیلی مریض باشند یا پایشان بشکند تا وقت کنند جستوجو را بخوانند.» روبر پروست، برادر مارسل، بیجا نمیگفت. بااینحال، او یک احتمال سوم را از قلم انداخته بود: تعطیلات تابستان، این فصل گرم که در آن کتاب خواندن زیر آفتاب، کنار دریا یا مثل خودِ پروست، در آرامش اتاق خود بسیار شیرین و لذتبخش است. زمان بهیکباره کند میشود، کش میآید، نیست میشود و دیگر هیچ چیزی نیست، جز جستوجو در دستانمان.
این رمان باورنکردنی که دورنمای ادبی را متحول کرده، ما را یک قرن به عقب برمیگرداند، به سالنهای پاریسی عصر طلایی، به یکی از سواحل نورماندی یا کنار تالاب ونیز. از هستی برایمان میگوید، از پرشهای ناگهانی حافظه، از ظرافت روابط انسانی، از ابهام در احساس عاشقانه، از فواید تخیل و از زیبایی هنر. هر کسی میتواند رؤیاهایش را در این کتاب پناه دهد، شادیها و ترسهایش را بشناسد و حتی حقایقی را کشف کند.
مارسل پروست هنگامِ نوشتن در جستوجوی زمان از دست رفته، درحالیکه آخرین سالهای عمرش را وقف آن کرد، آرزو داشت خوانندههای آیندهاش بتوانند «کتاب را در درون خودشان بخوانند». کتاب یک تابستان با پروست هم دعوتی است به خودشناسی عمیق. این کتاب تمایلی به شرح یک داستان ندارد، بلکه میخواهد راههای نوشتن را روشن کند تا کلمات، جملات یا تصاویری را که میتوانند با همه حرف بزنند، چه در مبتدیها و حرفهایها، چه در مشتاقان و رؤیاپردازان پدیدار کند.
نویسندگانِ این کتاب رماننویس، شرححالنویس و دانشگاهی هستند. همگی بخشی از زندگیشان را به مطالعهی پروست اختصاص دادهاند. اینها در برنامهی فرانس انتر، هرکدام از موضوعی که خیلی برایشان مهم بوده و از صفحهای که متحولشان کرده، دربارهی جستوجوی خودشان، صحبت کردهاند. آنها تعریف و تمجید خود از این شاهکار را مینویسند و به مسائلی میاندیشند که این کتاب بیانشان میکند. چگونه میشود جلوی گذر زمان را گرفت؟ چرا دوست داشتن باعث رنج میشود؟ آیا واقعاً میشود یک نفر را شناخت؟ آنها در اینجا جوابهایشان را مطرح و به ما پیشنهاد میکنند در تابستانی زیبا و در یک سفر دریاییِ طولانی چشمانمان را باز کنیم و بگذاریم رؤیاپردازی پروستی برایمان لالایی بخواند.
قسمتی از کتاب یک تابستان با پروست:
تناوبهای دل جایگاهی اساسی در جستوجو دارد. شخصیتها عاشق میشوند و هریک به نوبهی خود مشتاق، نگران، حسود، نگونبخت و گاهی ناامیدند. درنهایت، هیچیک از آنها موفق نمیشود از احساسات خود لذت ببرد. از نظر پروست عشق اینگونه است: «عشق یک جهش ناگهانی لاعلاج است، امیدی محکوم به یأس.»
استاندال میگوید: «عشق ورزیدن یعنی لذت بردن از دیدن، لمس کردن و احساس کردن با تمام حواس و تا حد امکان نزدیک شدن به معشوقی که او نیز ما را دوست دارد.» حالا دیگر هیچچیز با آنچه پروست توصیف میکند در تضاد نیست. شاید به نظر میرسد که پدیدهی کریستالسازی استاندال تحلیلهای زیادی را در نظر میگیرد که پروست در این تحلیلها به ما نشان میدهد شخص در برابر عشقی که به او ابراز میداریم تقریباً هیچ است، زیرا آنچه را در او دوست میداریم تنها ساختهی تخیلمان است. اما اگر آنچه از یک زن دوست میداریم تماماً خیالی باشد، بدیهی است که حضورش فقط چیزی را که غیابش وادارمان کرده رؤیایش را ببینیم مأیوس کند. اگر از نظر استاندال حضور میتواند آنچه را که عشق، ما را به انتظارش واداشته اشباع کند، برعکس، از نظر پروست، حضورِ معشوق تنها فاصلهی تقلیلناپذیری که عدم واقعیتِ خیالی را از واقعیتِ درکشده جدا میکند حساستر میکند. در نتیجه، یا از احساس نامحسوس کسی که دوستش داریم رنج میبریم یا از احساس بسیار متفاوتی که تصور میکردیم بر آن غلبه کردهایم. بنابراین، چیزی به نام عشق شاد وجود ندارد: یا از نداشتن آنچه میخواهیم رنج میبریم یا از نخواستن آنچه داریم.
این موضوع مانع از آن نمیشود که عشق تکراریترین کلمه در جستوجو باشد. بنابراین، اگر از منظر صرفاً لغوی بگوییم عشق موضوع اصلی جستوجوست، بیراه نگفتهایم. اما این موضوع باید فوراً اصلاح شود، چراکه در جستوجو به عشق و ناامیدی به یک اندازه پرداخته میشود. پروست میگوید: «عشق شکنجهی دوجانبه است.» بنابراین اگر منظور از عشق عشقی است که مدام باعث شگفتی کسی شود، تا جایی که بخواهیم برای به وجد آوردن زندگیاش زندگی خودمان را تقدیمش کنیم، در این کتاب حتی یک نمونه هم از چنین عشقی پیدا نمیشود. از نظر پروست، عشق انتظار خوشبختیای است که وقتی به آن نزدیک میشویم خودش را پنهان میکند. تنها غیاب یک نفر باعث میشود به او احساس نیاز کنیم؛ اما همیشه حضورش بهتنهایی کافی است تا آنچه باعث شده او را بخواهیم برایمان درکنشدنی شود. سه موضوع پروست را جذاب کرده: انتظار، ناامیدی و افسونهای خیالی. مورد سوم است که دو مورد اول را به هم پیوند میدهد.
یک تابستان با پروست را عباس عبدالملکی ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۲۱۹ صفحهی رقعی با جلد نرم چاپ و با قیمت ۱۱۰ هزار تومان روانهی کتابفروشیها شده است.