جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

کنترل فرهنگ/ نقش بنیادهای کارنگی، فورد و راکفلر در سیاست خارجی امریکا

کنترل فرهنگ/ نقش بنیادهای کارنگی، فورد و راکفلر در سیاست خارجی امریکا کتاب «کنترل فرهنگ»، نوشته‌ی ادوارد برمن، به همت نشر نی به چاپ رسیده است. برمن می‌گوید: این کتاب حاصل گفت‌وگویی است که در سال ۱۹۷۵ با یکی از دوستان داشتم. دوستی که مدت دو سال به عنوان مشاور بنیاد فورد در کلمبیا کار کرده بود و مشغول تحقیق در زمینه تأثیر بنیاد مذکور بر نحوه‌ی توسعه چند دانشگاه در امریکای لاتین بود. از آنجا که برخی از پژوهش‌های قبلی من در باره‌ی تأثیر یک بنیاد کوچک مستقر در نیویورک، بر شکل‌گیری سیاست‌های آموزشی در مستعمرات سابق بریتانیا در افریقا در فاصله‌ی بین دو جنگ جهانی بود، وی تصور می‌کرد اطلاعاتی در زمینه نقش بنیادهای بزرگ امریکایی در توسعه‌ی کشورهای جهان سوم پس از سال ۱۹۴۵ نیز در اختیار دارم. اگر این اطلاعات به صورتی منظم (یا حتی غیر منظم) بر روی فیش‌های اطلاعاتی ثبت شده بود، کارهای من از آن زمان تاکنون بهتر پیشرفته بود. این گفت‌وگو به دیدارهای دیگر و سرانجام به بررسی آرشیوهای بنیاد کارنگی و دو بنیاد فورد و راکفلر منجر شد. محدوده پژوهش من تا سال بعد هم کاملاً معین نبود. با این همه، اطلاعات به‌دست‌آمده از سایر افرادی که به نقش تفکر «انسان‌دوستی امریکایی» علاقه‌مند بودند، همراه با استنباطات و یافته‌های پراکنده‌ام در حین تحقیقات دوره فوق لیسانس در اواخر دهه ۱۹۶۰، مرا به فکر انداخت که تأثیر این سه بنیاد بر بخش‌های مختلف جامعه امریکا به مراتب وسیع‌تر از آن است که عموم تشخیص دهند یا از سوی نمایندگان بنیادها اعلام گردد. پیگیری برخی از اسناد موجود در بایگانی‌های این سه بنیاد گمان اولیه مرا در مورد تأثیر فعالیت‌های آن‌ها، نه تنها بر شکل‌گیری سیاست داخلی، بلکه حتی در تعیین سیاست خارجی ایالات متحده تقویت کرد. همچنین، تنوع علایق و اهداف کارکنان این بنیادها در کنار تمایل واقعی به تعدیل جوانب ناخوشایندتر زندگی در امریکا و تعمیم منافع فعالیت‌های بنیادها به افراد نیازمند، توجه مرا جلب کرد؛ اما در همان حال نمی‌توانستم ماهیت مزورانه شیوه کار این بنیادها را نادیده بگیرم. بنیادهای فوق، صمیمانه می‌کوشند تا از طریق برنامه‌های خود. البته با شرایط دلخواهشان – قدم‌هایی در راه بهبود زندگی آن دسته از افرادی بردارند که از امتیازات اجتماعی بی‌بهره‌اند؛ اما نوعی احساس «صدقه‌ی ریاکارانه‌ی اشرافی» بر کارهای ایشان سایه می‌افکند؛ این احساس که هرگاه گیرندگان منافع ناشی از فعالیت بنیادها مانع انجام این برنامه‌ها نشوند، این نیات خیرخواهانه می‌تواند تبدیل به برنامه‌های سودمند گردد. در طول سال‌هایی که سرگرم گردآوری و بررسی شواهد موجود در زمینه‌ی فعالیت بنیادها بودم، یافته‌های اولیه خود را تقریباً با هر کسی که علاقه‌مند به شنیدن آن‌ها بود در میان گذاشتم. عکس‌العمل افراد به هنگام آگاهی از نظرات من درباره‌ی میزان نفوذ بنیادها بر فرهنگ و نظام سیاسی، از عکس‌العملی خصمانه تا واکنشی همراه با ناباوری، با علاقه‌ای گنگ و حتی گاه بدون اندکی شگفتی، متفاوت بود. این واکنش اخیر را می‌توان این‌گونه خلاصه کرد: «چه چیز می‌تواند دلیل شگفتی شما باشد؟ همه آگاهیم که نهادهایی چون بنیادها به فعالیت‌هایی در جهت پیشبرد اهداف اساسی ویژه‌ای در جامعه‌ی امریکا مبادرت می‌ورزند و شخص باید ساده‌اندیش باشد که شیوه‌ای جز این را از بنیادها انتظار داشته باشد و یا آنکه انتظار داشته باشد آن‌ها صراحتاً به نحوه فعالیت خود اعتراف کنند. از آنجایی که «همه»، جز من، از آنچه بنیادها واقعاً انجام می‌دهند (به عکس آنچه ادعا می‌کنند) مطلع بودند، تصمیم گرفتم به یک پژوهش کتابخانه‌ای درباره‌ی این نهادها بپردازم تا لااقل حس کنجکاوی خود را ارضاء کرده باشم.

قسمتی از کتاب کنترل فرهنگ:

نفوذ بنیادها در فرآیند تدوین سیاست خارجی کشور و تعمیم جهان‌بینی آن‌ها در سیاست داخلی – و ورای آن - حاصل عملکرد چندین عامل مرتبط باهم است: ۱) تملک مقادیر هنگفت سرمایه که به هر نحو که مدیران آن‌ها مقتضی بدانند، تخصیص داده می شود. ۲) توانایی آن‌ها در تخصیص این منابع به افراد، نهادها و گروه‌هایی که در ساختار فرهنگی جامعه موقعیت حساس دارند (از قبیل دانشگاه‌ها، هنرمندان، رسانه‌ها، مؤلفین و ناشران)، که آن‌ها نیز به نوبه خود معمولاً (اما نه همیشه) کارهایی را ارائه می‌دهند که مؤید جهان‌بینی بنیادهاست و از این طریق دیدگاه‌های آن‌ها را مشروعیت می‌بخشد. ۳) رابطه نزدیک و جدایی‌ناپذیر آن‌ها با رده‌های تصمیم‌گیری در دولت سرمایه‌داری. ۴) این نظر مشترک که تطور نظم سیاسی داخلی و نظام‌های سیاسی خارجی به بهترین نحو تحت سرپرستی نظام سرمایه‌داری جهانی - که ایالات متحده رهبری آن را در دست دارد - قابل دسترسی است. همان‌طور که سرمایه‌داری برای صدور سرمایه مازاد به خارج و در جهت کسب سود و انباشت مستمر به شرکت‌های چند ملیتی پشت گرم است، برای صدور ایدئولوژی نیز به نهادهایی مانند بنیادها اتکا دارد و در عین حال از موقعیت آن‌ها برای مشروع جلوه دادن کل نظام استفاده می‌کند. بنیادها یکی از معدود منابع سرمایه‌گذاری فاقد «ریسک» در دوره ۱۹۷۵-۱۹۴۵ بوده‌اند. این وجوه همواره به نحوی که گردانندگان بنیادها تعیین کرده‌اند، اختصاص یافته است. در طول این دوره سی ساله، دولت به بنیادها اجازه داده است سرمایه های خود را در داخل و خارج کشور به هر نحو که خود صلاح می‌دانند هزینه کنند. درواقع معافیت مالیاتی بنیادها کمکی ارزنده از سوی دولت به آن‌ها بوده است. برنامه‌های خارجی بنیادها نیز تا زیادی مکمل طرح‌های سیاست خارجی ایالات متحده در این دوره بوده است. بدیهی است که گاه اختلاف‌نظرهایی بر سر جھت و چگونگی تدوین و اجرای برنامه‌ها بین نمایندگان بنیادها و حکومت (که در خارج با عناوین کارمندان سفارتخانه، یا مأمورین آژانس توسعه بین‌المللی خدمت می‌کنند) بروز می‌کند، اما این اختلافات در مقایسه با اشتراک سلیقه و علایق دو گروه در اجرای سیاست خارجی‌ای که تضمین‌کننده منافع ایالات متحده و نظام سرمایه‌داری جهانی باشد، بسیار ناچیز است. وجود این اشتراک‌نظر در زمینه جهت‌گیری کلی سیاست خارجی ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم - حتی با منظور کردن اختلاف سلیقه‌های مختصر - قطعاً ناشی از این واقعیت است که گردانندگان اصلی سیاست کشور عموماً مدیریت شرکت‌های بزرگ، نهادهای مالی و بنیادها را هم در اختیار خود داشته‌اند. کنترل فرهنگ را حمید الیاسی ترجمه کرده و‌کتاب حاضر در ۳۱۴ صفحه رقعی با جلد نرم و قیمت ۴۶ هزار تومان چاپ و روانه‌ی کتابفروشی‌ها شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.