جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

چه کسی عمه خانم را کُشت؟

چه کسی عمه خانم را کُشت؟ رمان "کشتن عمه خانم" نوشته آندری بورسا به همت نشر آموت به چاپ رسیده است. آندری بورسا را می‌توان به نوعی کافکای لهستان نامید. از این نویسنده‌ی کم فروغ که بیشتر به سبب اشعارش شهرت ادبی یافته، چندین نمایشنامه، داستان کوتاه و مجموعه شعر باقی مانده است. در این اثرِ بورسا، اگزیستانسیالیسم بیگانه‌ی کامو به سوررئالیسم کافکایی پیوند خورده است و ماحصل این پیوند طنزی تلخ و گزنده است که فریاد نسلی از نویسندگان لهستانی را در خود دارد. این راسکولنیکوف لهستانی تصویری متفاوت از جنایت و مکافات را پیش روی خوانندگان می‌گذارد. بورسا در سال ۱۹۵۷ در سن بیست و پنج سالگی بر اثر عارضه‌ی قلبی درگذشت. در رمان کشتن عمه خانم، دانشجوی جوانی به نام یوریک که هیچ آرزو و استعداد خاصی ندارد، زندگی را سفری بی هدف می‌بیند. بدین ترتیب یک روز هنگامی که عمه‌ی مهربان او از یوریک می‌خواهد کار کوچکی را برای او انجام دهد، این دانشجوی جوان بدون هیچ دلیل خاصی و صرفا از سر بی حوصلگی عمه‌ی خود را می‌کشد! در ادامه‌ی داستان یوریک تلاش می‌کند تا خود را از شر جسد خلاص کند اما این کار برخلاف تصور او کاری بسیار دشوار است. تلاش اودیسه‌وار یوریک در نابود کردن جسد گاه لحنی طنز و گاه لحنی استعاری پیدا می‌کند. سپس یوریک عاشق دختری در قطار می‌شود. اما آیا یوریک می‌تواند نزد این دختر پرده از راز دل خود بردارد؟

عمه خانوم

در قسمتی از کتاب کشتن عمه خانم می‌خوانیم:

سفر همیشه‌ی خدا برای من جذاب بود. تجربه‌های زندگی‌‌ام زیاد نبودند و مسافرت چندانی هم نرفته بودم. هربار هم که به سفر می‌رفتم، هر چقدر هم کوتاه مدت، اما باز همان سفر کوتاه برای من منبع لذت و ماجراجویی می‌شد. در شهرهای دیگر احساس می‌کردم یک خارجی‌ام. ظهر نشده بود که تمام بسته‌ها را پست کردم و بعد رفتم تا کمی در شهر بگردم. خوشبختانه هوا گرم و آفتابی بود. ارسال بسته‌ها قدم بزرگی بود. سرمست از این موفقیت، تصمیم گرفتم باقی روز را هم در همان شهر بمانم و خودم را با سرگرمی‌های کوچک مشغول کنم. هنگامی که از قدم زدن در خیابان‌ها خسته شدم وارد کافه‌ای شدم. کشتن عمه خانم بعد هم خودم را به یک قهوه‌ی بزرگ و دو کیک مهمان کردم. ناهارم را هم در یک رستوران خوب خوردم. طوری با وسواس غذاهایم را از روی منو انتخاب کردم که انگار کارشناس آشپزی بودم. بعد از ناهار احساس کردم کمی خسته‌ام. قطار برگشتم عصر بود. همان طور که ول می‌چرخیدم به یک سینما رسیدم. فیلمی را نمایش می‌داد که گرفتن بلیطش در شهر خودمان غیر ممکن بود اما اینجا خیلی راحت توانستم بلیط بگیرم. تماشای فیلم همیشه باعث می‌شود احساس کنم چقدر آسیب پذیرم و زمان ترک سینما حسابی دمغ می‌شوم. حالا دیگر شکوه بیگانه‌ی این شهر عجیب محو شده بود و فقط می‌شد زشتی‌های آن را دید. ایستگاه قطار کثیف و شلوغ بود. بارها شده بود که با خود عهد کرده بودم هر روز به سینما بروم و بیشتر وقتم را جرات نمی‌کردم بگویم زندگی‌‌ام را صرف این کار کنم، یعنی در جو رخوت سینما بمانم. ولی هیچ وقت نتوانسته بودم به عهدم وفا کنم. کوپه‌ی ما خیلی شلوغ نبود. رو به روی من دختری نشسته بود و کتاب می‌خواند. زیبا بود. با لذت غرق در تماشایش شدم: یک طره موی روشن روی پیشانی‌اش، بینی کوچک، ابروهای تیره و ضعیف. دست‌های ظریف و زیبایی هم داشت. بعد با ناراحتی یاد این افتادم که حتما طولی نمی‌کشد که او از قطار پیاده می‌شود و من، همراه با چند کارگر که خواب بودند، در کوپه تنها می‌مانم. کشتن عمه خانم با ترجمه کیهان بهمنی در ۱۴۹ صفحه رقعی با جلد نرم و قیمت ۱۷۵۰۰ تومان چاپ و روانه کتابفروشی‌ها شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.