جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

ناهار لُخت/ شلیک با نوشتن

ناهار لُخت/ شلیک با نوشتن رمان «ناهار لُخت»، نوشته‌ی ویلیام اس. باروز، به همت نشر هیرمند به چاپ رسیده است. ویلیام سوارد باروز که بود؟ بزرگ‌ترین رقیب مارکی دو ساد در بدنامیمیان خیل نویسندگان؟تبهکار و قاتلی که همسرش را در مکزیک کشت و به مراکش گریخت؟ یا آن‌گونه که نورمن میلر او را می‌خواند، نابغه‌ای در ادبیات؟ یا نویسنده‌ای جنجالی که دامنه‌ی تأثیرش از ادبیات گذشت و همان‌طور که بر نویسندگانی همچون جی. جی. بالارد و کتی اکر تأثیر گذاشت، منبع الهامی برای فیلسوفانی نظیر میشل فوکو و ژیل دُلوز، آوازه‌خوانانی همچون پتی اسمیت و کرت کوبین، فیلم‌سازانی همچون دیوید کراننبرگ و گاس ون سان و موزیسین‌هایی همچون فیلیپ گلس و جان کیج نیز شد؟ اگر او را نویسنده بنامیم، باید از کدام ژانر سخن بگوییم؟ شعر، داستان یا مقاله؟ اما تنها همین کلمه است که می‌تواند توصیفی از ویلیام باروز به دست دهد: نویسنده؛ چرا که فقط نویسنده است که ولگردوار، مرزِ میان ژانرها را در می‌نوردد، همچنان که مرزِ میان زندگی و ادبیات را و باروز این‌گونه زیسته و نوشته است. ویلیام باروز در طول زندگی‌اش هجده رمان نوشته، شش مجموعه داستان و چهار مجموعه مقاله. همچنین، پنج کتاب شامل گفت‌وگوها و مکاتبات نیز از او منتشر شده است. امروز، پس از گذشتِ حدوداً شصت سال از انتشار رمان جنجالی‌اش، «ناهار لُخت» (Naked Lunch) و گذشتِ نزدیک به دو دهه از مرگ او، باروز همچنان نویسنده‌ای جنجالی و خطرناک است. «ناهار لخت» شاید بی‌رحمانه‌ترین نوشتاری است که در نقد جهان معاصر، یا شاید بهتر است بگوییم جهان امریکایی‌شده‌ی معاصر نوشته شده است. خشونت مخوفی که در این رمان بازنمایی شده، در کنار شیوه‌های اعمال کنترلی که بر پایه‌ی تله‌پاتی، رسانه، کنترل جنسی و مواد مخدر بنا شده است، شاید در نگاه اول برای هر خواننده‌ای مشمئزکننده و اغراق‌شده به نظر بیاید. امروزه حتی می‌توانیم درک دقیق‌تری از این رمان و پیامدهای کنترل مهیبی که در آن تصویر شده داشته باشیم، چرا که ما عصر امریکای دونالد ترامپ را نیز تجربه کرده‌ایم. خواندن رمان «ناهار لخت» برای هر خواننده‌ای تجربه‌ای منحصربه‌فرد است، چراکه شبیه هیچ رمانی که تا به‌امروز خوانده است نیست. رمان در فرم نهایی‌اش کات‌آپی است از رویدادها، فضاها، دیالوگ‌ها و مونولوگ‌هایی که در ظاهر کاملاً بی‌ربط‌اند و خواننده را گیج می‌کنند. «ناهار لخت» ضمیمه‌ای نیز دارد که می‌توان آن را بخشی از خود رمان دانست، چرا که درون متن اصلی رمان هم به آن اشاره شده. این ضمیمه مقاله‌ای است از ویلیام باروز که پیش از انتشار رمان «ناهار لخت» در نشریه‌ای علمی منتشر شده است و در آن باروز به تجربیات شخصی‌اش در مورد مواد مخدر و نحوه‌ی ترک آن‌ها پرداخته است.

قسمتی از کتاب «ناهار لُخت»:

محضردار کل در ساختمان آجرقرمز بزرگی مشهور به کاخ قدیمی دادگستری دفتر دارد. در واقع، پرونده‌های مدنی در آن‌جا بررسی می‌شوند، فرآیندی که سفت و سخت ادامه دارد تا اینکه طرفین دعوی بمیرند یا دعوی قضایی را رها کنند. این به خاطر تعداد بی‌شمار سوابق بایگانیِ مربوط به هر چیزی است، همه‌شان بایگانی شده در جایی اشتباه طوری که هیچ‌کس به جز محضردار کل و کارمندان زیردستش نتوانند آن‌ها را پیدا کند و او اغلب سال‌ها را در جست‌وجو سپری می‌کند. در حقیقت، او همچنان در جست‌وجوی متریالی است در ارتباط با دادخواست خسارتی که سال ۱۹۱۰ در دادگاه مطرح شد. بخش‌های بزرگی از کاخ دادگستری قدیمی به ویرانه بدل شده‌اند و باقی جاها به خاطر ریزش مکرر آوار بسیار خطرناک‌اند. محضردار کل مأموریت‌های خطرناک‌تر را به زیردستانش محول می‌کند که خیلی‌هاشان زندگی‌شان را در راه خدمت از دست داده‌اند. در سال ۱۹۱۲، دویست و هفت نفر از دستیاران زیر سقوط آوار جناحِ شمال به شمال شرقی گرفتار شدند. هنگامی که دادخواستی علیه کسی در زُن مطرح می‌شود، وکلای متهم چشم‌پوشانه اجازه می‌دهند که پرونده به کاخ دادگستری قدیمی محول شود. با انجام این کار، شاکی دیگر پرونده را از دست داده است. پس در عمل تنها پرونده‌هایی در کاخ دادگستری قدیمی قضاوت می‌شوند که توسط افرادی نامتعارف و پارانوئید به جریان افتاده‌‌اند که خواهان جلسه‌ای علنی‌اند، که به‌ندرت هم این جلسات علنی تشکیل می‌شوند، چرا که تنها وخیم‌ترین قحطیِ خبر می‌تواند خبرنگاری را به کاخ دادگستری قدیمی بکشاند. کاخ دادگستری قدیمی در شهرک پیجن‌هُل واقع است، بیرون از ناحیه‌ی شهری. ساکنان این شهرک و ناحیه‌ی اطراف که پر از باتلاق‌ها و الوارهای سنگین است، مردمی چنان در اوج حماقت‌اند و چنان مرام‌های حیوانی‌ای دارند که حکومت بهتر آن دیده که آن‌ها را درون قطعه‌زمینی در احاطه‌ی دیواری رادیواکتیو از خشت‌های آهنی قرنطینه کند. شهروندان پیجن‌هُل هم به تلافی شهرک را با این تابلوها پر کرده‌اند: شهرنشین‌ها نگذارید خورشید این‌جا بر شما غروب کند که نیازی به این نهی نیست، چرا که هیچ‌چیز جز کسب‌وکاری ضروری هیچ شهری‌ای را به پیجن‌هُل نمی‌کشاند. «ناهار لُخت» را فرید قدمی ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۳۹۴ صفحه رقعی با جلد نرم و قیمت ۷۰ هزار تومان چاپ و روانه کتابفروشی‌ها شده است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.