عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
میزانسن: خیانت
«خیانت» عنوان نمایشنامهای است که در سال ۱۹۷۸ توسط هارولد پینتر نوشته شده است. از ستایششدهترین نمایشنامههای هارولد پینتر و از مهمترین آثار دراماتیک ادبیات نمایشی مدرن.
«خیانت» در مجوعه نمایشنامههای خلقشدهی پینتر، ریاضیات پیچیدهتری دارد. پینتر در این درام خود زمانبندی را برعکس میکند، بهطوریکه ما با طعم تلخ و شیرین یک رابطه شروع میکنیم و سپس در محور زمان، به آغاز آن رابطه بازمیگردیم، اما پیچش شخصیتها هرگز نمیگذارد فراموش کنیم که یک مثلث عاطفی سه ضلع دارد و شریک غایب همیشه در ذهن است. در اینجا پدیدهی خیانت همچون چاشنیای است که کل روایت را به ارتعاش درمیآورد.
کاری که پینتر در اینجا بیش از همه صورت میدهد، بیان احساسات و جزئیات درونی نقشهاست تا خواننده در مقام داوری قرار گیرد و خود دست به تجزیه و تحلیل شخصیتها زند.
«خیانت» نمایشنامهای است که داستان دو دوست بسیار صمیمی؛ رابرت و جری را پی میگیرد. هر دوی اینها متأهل و دارای فرزندند. دو خانواده بسیار به هم نزدیکاند و به هم احترام میگذارند؛ اما این نقطهی پایان قضایا نیست، چراکه در این میان خیانتهایی رخ میدهد. این نمایشنامه ۸ خیانت را در بر میگیرد. بنابراین بهخوبی میتوان متوجه شد که نام این درام بر اساس تم غالب آن انتخاب شده است. در نخستین بخش، اِما به شوهرش خیانت میکند چراکه تصور میکند عشق حقیقی را با او تجربه نکرده است؛ بنابراین فکر میکند این حس را میتواند با جری تجربه کند؛ اما اینبار نیز شکست میخورد و تصمیم میگیرد تا این فرضیهی خود را با کیسی امتحان کند!
پینتر خود در جایی گفته: «مؤثرترین راه برای مدیریت این نمایشنامه حرکت به عقب است.» در این مورد حق کاملاً با اوست چراکه این فرم روایی جذابیت روایت را چندین برابر کرده است. در اینجا هارولد پینتر عناصر ذاتی انسان را میکاود و در این کاوش بسیاری از پرسشها را مطرح میکند.
قسمتی از نمایشنامهی خیانت نوشتهی هارولد پینتر:
جری: خب...؟
اما: خوبی؟
جری: خوب.
اما: خوب سرحال به نظر میآی.
جری: اِی، نه چندان.
اما: چرا؟ چهته؟
جری: تو خوبی؟
اما: خیلی خوبم.
(اما نگاهی به سالن میاندازد، سپس به سوی او برمیگردد.)
اینجا مثل قدیم مونده.
جری: هوم. خیلی وقته.
اما: آره.
(مکث)
چند روز پیش به فکر تو بودم.
جری: عجب؟ چرا؟
اما: راستش خوبه آدم گاهی به گذشته فکر کنه. نه؟
جری: خیلی خوبه.
(مکث)
خب پس، همهچیز رو به راهه؟
اما: ای، خیلی بد نیست.
(مکث)
میدونی چند وقته همدیگه رو ندیدیم؟
جری: اومده بودم افتتاحیهی اون نمایشگاه نقاشی، کِی بود...؟
اما: نه، منظورم اون نیست.
جری: آهان، منظورت تنهاست؟
اما: آره.
جری: هوم...
اما: دو سال.
جری: آره، فکر کنم همین حدوداست. هوم...
مکث.
اما: خیلی وقت پیش.
جری: آره. خیلی.
(مکث.)
کاروبار چطوره؟ نمایشگاه؟
اما: فکر میکنی چطور میتونه باشه؟
جری: خوب. اگه از من میپرسی میگم حتی خیلی خوب.
اما: خوشحالم این فکر رو میکنی. به هر حال، درست میگی. من عاشق این کارم.
جری: نقاشها آدمهای بامزهایان، مگه نه؟
اما: هیچ هم بامزه نیستن.
جری: نیستن؟ چه حیف.