جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

میزانسن: خلاصی

میزانسن: خلاصی

«خلاصی» عنوان نمایشنامه‌ای است نوشته‌ی مارشا نورمن. «خلاصی» اولین نمایشنامه‌ی مارشا نورمن، نویسنده‌ی امریکایی، محرکی برای تفکر به نظام اجتماعیِ حاضر است؛ یک انتقاد به این واقعیت که افراد سابقه‌دار در مواجهه با جهان بیرون شانسی ندارند. برچسب‌هایی که به افراد زده می‌شود، روی آن‌ها و برداشت دیگران از آن‌ها تأثیر می‌گذارد. این برداشت‌ها رفتار یک فرد را به انحراف از نظام اجتماعی یا انطباق با آن هدایت می‌کند. مارشا نورمن به‌عنوان یک نویسنده‌ی زن، باتوجه به تعاملات اجتماعی پیچیده‌ی قرن بیستم، در این نمایشنامه تئوری برچسب‌گذاری را با فمینیسم ادغام می‌کند و موقعیت زنان را، که قشر آسیب‌پذیر جوامع‌اند، به تصویر می‌کشد. او نشان می‌دهد که چگونه و تا چه حد زندگی یک فرد تحت تأثیر جامعه، به‌خصوص مردان است. این بدان معناست که آن‌ها نمی‌توانند به‌عنوان هویت‌های مستقل، مشخص و کامل عمل کنند.

غالباً در نمایشنامه‌های نورمن، زنان و مردان انتظارات و درک متضادی دارند و مکالمات آن‌ها با سوءتفاهم، فریب یا خصومت شکل می‌گیرد. به‌طورکلی نورمن، نمایشنامه‌های خود را با هدف تعیین میزان استقلال زنان در جامعه‌ی امریکا می‌نویسد، تا با آشکارسازی ریشه‌های ستم زنان که شامل شرایط و نهادهایی است که باید کاملاً تغییر داده شوند، توانایی زنان برای انتخاب و همچنین خودمختاری آن‌ها به فعلیت برسد.

مسئله‌ی دیگری که در آثار نورمن به چشم می‌آید مادرانگی است. مادرانگی از دیدگاه نورمن با تعریف همیشگی از یک مادر فاصله دارد. مادر همیشه به‌عنوان یک زن فداکار دیده می‌شود، شخصی بدون هویت، کسی که با سر و کله زدنِ مداوم با بچه‌های کوچک در کل روز تعریف می‌شود. این تصویر از مادر، که تنها کارش بچه‌دار شدن و انجام دادن کارهای خانه است، منجر به مضمون ماتروفوبیا در ادبیات می‌شود. ماتروفوبیا ترس از شبیه مادرِ خودشدن و فراتر از آن، ترس از مادرشدن است.

مارشا نورمن از تجربیات زندگی خود و همه‌ی روابط زنانه‌ای که در زندگی خود دارد به‌عنوان منبع موضوع نمایشنامه‌هایش استفاده می‌کند. در حقیقت، روان دو نوع زن، یعنی مادر و دختر، را کاوش می‌کند و پیوندی را که بین آن‌ها وجود دارد نشان می‌دهد. چارچوب روابط مادر و دختری در بیشتر آثار نورمن، از نوع روابط گرم و صمیمی نیست. در این کتاب، رابطه‌ی آرلی/آرلن با مادرش سراسر ترس و گاه از سر وظیفه است که آن‌ها را مقابل یکدیگر قرار می‌دهد اما شخصیت مادر و دختر هر دو تحت تأثیر نیروی ستمگرِ مردسالار در زندگی آن‌ها شکل می‌گیرد. این نیرو شوهر/پدر است که در نمایشنامه‌ی خلاصی رابطه‌ی طبیعی مادر و دختری را نابود کرده است. درحالی‌که در نمایشنامه‌ی «شب‌به‌خیر مادر»، محاورات معمول از جِسی و مادرش را در یک موقعیت اجتماعی حساس می‌بینیم. مادر تلاش می‌کند به جسی گوش دهد، راهنمایی‌اش کند و به او امید دهد؛ اما جسی هیچ‌کدام را نمی‌پذیرد. برخلاف شخصیت مادر در کنار خلاصی، مادر جسی فردی منفعل و سردرگم است و بااین‌حال برای دخترش تلاش می‌کند، هرچند بی‌نتیجه. این نیز، نوعی دیگر از شکست در رابطه‌ی مادر و دختری است. این اتفاق می‌تواند انعکاسی از رابطه‌ی مارشا نورمن با مادرش باشد، مادری که به همه‌ی چیزهایی که نورمن از انجام آن‌ها بسیار لذت می‌برد مانند «نوشتن، یادگیری زبان، داستان‌ها و برقراری ارتباط با دنیای بزرگ» بسیار مشکوک بود. مادرش از همه‌ی کارهایش متنفر بود. او فکر می‌کرد همه‌ی کارهایش عوامانه است و درنهایت محکوم به فناست. از آنجا که پیرو مذهبی‌های بنیادگرا بود، باور داشت کودکان محلی به اندازه‌ی کافی خوب نیستند و فرزندش را از کودکان دیگر دور نگه می‌داشت. بنابراین نورمن به موسیقی و کتاب روی آورد و کودکی خود را با خواندن کتاب و شرکت در تئاتر گذراند.

نورمن بر این باور است که تنهایی دوران کودکی‌اش موجب شد که نوشتن را به‌عنوان یک حرفه دنبال کند. او در دوران دبیرستان در روزنامه و کارهای مربوط به سالنامه فعالیت می‌کرد. در سال ۱۹۶۹ لیسانس خود را در رشته‌ی علوم انسانی از دانشگاه لوئیزویل دریافت کرد. وی پس از فارغ‌التحصیلی به عنوان روزنامه‌نگار شروع به کار کرد و برای لوئیزویل تایمز مقاله و نقد کتاب، نمایشنامه و فیلم نوشت. او همچنین برای تلویزیون آموزشی کنتاکی مطالبی می‌نوشت. سال‌ها بعد پس از دریافت مدرک کارشناسی ارشد در زمینه‌ی آموزش هنر از دانشگاه لوئیزویل، شروع به تدریس در مدارس دولتی کرد و در بیمارستان دولتی مرکزی کنتاکی به نوجوانان دارای آشفتگی عاطفی آموزش می‌داد. شخصیت اصلی نمایشنامه‌ی «خلاصی» از برخورد با دختری سیزده ساله در بیمارستان دولتی مرکزی الهام گرفته شده است. مارشا نورمن، در سال ۱۹۷۶، به نمایشنامه‌نویسیِ تمام‌وقت روی آورد.

خود او هم همچون شخصیت‌های کتاب‌هایش این شکست عاطفی را تجربه کرد اما هر کدام از آن‌ها پایان متفاوتی داشت. عواطف زنانِ کتاب‌های نورمن بی‌جواب باقی می‌مانَد و همیشه به دنبال شخص دیگری می‌گردند تا بتوانند آن «حلقه‌ی گم‌شده» را پیدا کنند. بسیاری از زنان در جست‌وجوی عشق و درک مادرانه به زنان دیگر مراجعه می‌کنند. بنابراین، آن‌ها به دو «زن» تقسیم می‌شوند. مادر بیولوژیکی که نماینده‌ی فرهنگ داخلی و مردسالار است و معتقد است که موفقیت او در ایجاد نسخه‌ای از خودش است. زن دیگر، مادری عامل است که شاید زنی هنرمند یا معلم یا استادی مجرد باشد که نمایان‌گر گزینه‌های دیگر زندگی است. زنان تنها زمانی می‌توانند به‌درستی عمل کنند که نه براساس هنجارهای نظارتی جامعه، بلکه بنا به خواسته‌‌های شخصیتی خود تصمیم بگیرند و به آن‌ها فرصت‌های برابر واقعی در هر زمینه از زندگی فرهنگی، خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی و شغلی ارائه شود.

ما به‌عنوان دختر به مادرانی نیاز داریم که در کنار روابط و وظایف، آزادی خود را می‌خواهند. ما نباید ظرف انکار و سرخوردگی زن دیگری باشیم. کیفیت زندگی مادر -هرچند جنگ‌زده و قدرتمند- وصیت اصلی او برای دخترش است، زیرا زنی که می‌تواند به خودش باور داشته باشد، یک مبارز است و همچنان برای ایجاد زندگی بهتر در اطراف خود مبارزه می‌کند و به دخترش نشان می‌دهد که جهان برای پذیرش او آماده است و می‌تواند فراتر از آنچه تصور می‌کند باشد.

«خلاصی» گذار از عزت است، از سوءاستفاده به احترام، که ما را وادار به هم‌ذات‌پنداری و تفکر می‌کند و همین ما را بس، چراکه تغییر همیشه با تفکر آغاز می‌شود.

قسمتی از نمایشنامه‌ی خلاصی:

کارل: این تو چی داری، ماما؟ (جعبه‌ی بیسکویت را بیرون می‌کشد و شروع به خوردن آن می‌کند)

آرلی: دارم جارو می‌زنم، دوریس، چون اینجا مثل خوک‌دونیه. ممکنه تو دوسش داشته باشی ولی من ندارم. پس اگه چند تا تِی داری، من یکی‌ش رو می‌گیرم.

آرلن: دوباره معتاد شدی، نه؟

کارل: تو هم پلیس مواد مخدر شدی یا چی؟

آرلن: مثل دیوونه‌ها فس‌فس می‌کنی و خودت رو می‌خارونی.

کارل: من یه مرد می‌بینم که داره بیسکویت می‌خوره و تو هم همین رو می‌بینی.

آرلن: تو به من خندیدی چون روی زمین نشسته بودم.

خرید نمایشنامه خلاصی

در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.