جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
معرفی کتاب: چگونه در این دنیای مزخرف انسان بمانیم
کتابی از تیم دزموند و چاپ نشر کتاب کولهپشتی. چگونه در این دنیای مزخرف، انسان بمانیم؟ این کتاب پاسخی جدید و دلنشین به این سؤال مهم است. اگر قبلاً مراقبه را امتحان کردهای اما اثربخش نبوده، تو را درک میکنیم. احتمالاً به تو گفتهاند که در اتاقی تاریک روی یک متکا بنشین، مدیتیشن کن و نفسهایت را بشمار؛ اما مراقبه به این معنا نیست که خودمان را از مشکلات در جهان جدا کنیم، بلکه به ما یاد میدهد چگونه به سمت مشکلات برویم، با رنج تکتک موجودات زنده ارتباط برقرار کنیم و با این کار رنج خودمان را در آغوش بکشیم تا بهبود یابیم، متحول شویم، رشد کنیم و در نهایت به آرامش برسیم. دزموند با نوشتن چگونه در این جهان مزخرف، انسان بمانیم؟ توانسته با تمرینات متحولکنندۀ مراقبه، به رنج همگانی بشریت دست پیدا کند و راهکارها و راهنماییهایی برای دوام آوردن در جهانی دردناک که در آن زندگی میکنیم به ما نشان دهد تا حس کنیم به زندگی متصل هستیم، بیش از قبل، از آن لذت میبریم و در لحظه حضور داریم. اما به واقع، آیا جهان در حال تبدیل شدن به مکانی بهتر است یا بدتر؟ تیم دزموند میگوید: «دوستم اریک معتقد بود جهان دارد جای بهتری میشود. او میگفت اگر به جهان سال ۱۸۵۰ فکر کنیم، با آن همه بردگی، نظام استعماری، کشتار دستهجمعی امریکاییهای بومی و مطیع کردن زنان، آن وقت میفهمیم که اکنون جهان جای بهتری شده است.» خب، به نظر من این موضوع منطقی بود. اما دوست دیگرم استیون، معتقد بود که جهان دارد جای بدتری میشود. او به این نکته اشاره کرد که چگونه ثروت و قدرت روزبهروز در دست انسانهای کمتری متمرکز میشود و پرسید: «اگر زمین در صد سال آینده دیگر قابل سکونت نباشد پس چگونه میتواند جای بهتری شده باشد.» این نکته هم به نظر من منطقی بود. بحث همینطور پیش میرفت و من فقط گوش میکردم. بارها و بارها اینگونه بحثها را شنیده بودم و برایم جالب بودند. هر دو نقطهنظر منطقی به نظر میرسیدند، اما نمیدانستم چگونه هر دو آنها میتوانند درست باشند. آیا جهان میتواند در آن واحد هم بهتر شود هم بدتر؟ رنجهای زیادی در جهان ما وجود دارد و بهترین راهی که برای گذراندن زندگیام میشناسم این است که در این جهان رد پای مثبتی از خود به جا گذاشته باشم. همین انگیزه نیروی محرک من در زندگی بوده و باعث شده است در صومعههای بودائیان به مدیتیشن مشغول شوم، جنبشهای اجتماعی راه بیندازم، سازمان خیریه تأسیس کنم و این اواخر در گوگل شرکت نوپایی مبنی بر سلامت ذهن راهاندازی کنم. هدفم از نوشتن این کتاب این است که آنچه را یاد گرفتهام با شما به اشتراک بگذارم تا در این جهان زیبا و در عین حال مزخرف به شما کمک کند.قسمتی از کتاب چگونه در این دنیای مزخرف انسان بمانیم:
اکثر ما هنگام بروز یک اختلاف نمیتوانیم انسانیت را در فرد مقابلمان ببینیم، بلکه طرف مقابلمان به سد، غاصب یا شیئی تبدیل میشود که دیگر به او نیازی نداریم؛ اما چه میشد اگر میتوانستیم در همین اختلافات هم انسان بمانیم -و رابطهمان را حفظ کنیم- حتی وسط یک اختلاف؟ چه میشد اگر میتوانستیم ببینیم که طرف مقابل نیز درست مانند ما دارد تلاش میکند از درد و رنج جلوگیری کند و نیازهایش را برآورده کند؟ چه میشد اگر میتوانستیم به سلامتی طرف مقابلمان نیز اهمیت بدهیم، بیآنکه به سلامتی خودمان ضربهای بزنیم؟ در واقع چه میشد اگر میتوانستیم ببینیم که نیازهای هر دو طرف اهمیت دارد، حتی اگر نمیدانستیم چگونه باید مشکلی را حل کنیم؟ از نظر من، این ماهیت گفتوگو است. ما همیشه نمیتوانیم نیازهای همه را برطرف کنیم و نمیتوانیم هر مشکلی را حل کنیم، اما میتوانیم طوری به اختلافات نزدیک شویم که نشان دهیم نیازهای همه اهمیت دارند. بنابراین هدف اصلی در برطرف کردن اختلافات این است که بهطور مساوی به نیازهای طرفین دعوا توجه کنیم و برای آنها ارزشی یکسان قائل باشیم. اگر من احساس کنم شما همانقدر به نیازهای من اهمیت میدهید که به نیازهای خودتان، آنوقت راحتتر میتوانم تحمل کنم که نیازهایم برآورده نشوند.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...