جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: من خوبم، تو خوبی

معرفی کتاب: من خوبم، تو خوبی کتابی است نوشته‌ی توماس هریس، روان‌پزشک امریکایی. در سال‌های اخیر، گزارش‌های فراوانی از بی‌رغبتی فزاینده نسبت به روان‌پزشکی، جلسات درمانی ظاهراً بی‌پایان، هزینه‌ی بالا، نتایج قابل بحث و اصطلاحات مبهم و رمزآلود آن منتشر شده است. برای بسیاری از مردم، روان‌پزشکی مانند حکایت آن مرد نابینایی است که در اتاقی تاریک، گربه‌ی سیاهی را می‌جوید که اصولاً آنجا نیست. مجلات و انجمن‌های سلامت ذهن می‌گویند که درمان روان‌پزشکی چیز خوبی است، اما آنچه هست یا آنچه می‌کند هنوز به‌خوبی روشن نشده است. گرچه هر ساله صدها هزار کلمه درباره روان‌پزشکی در میان عموم مردم به‌کار برده می‌شود، تاکنون داده‌های قانع‌کننده کمی وجود داشته‌اند که به فرد نیازمند به درمان برای غلبه بر تصویری که از روان‌پزشکان و تخت‌های روان‌کاوی رمزآلود آنان دارد کمک کند. این بی‌رغبتی به همراه نگرانی فزاینده را، هم بیماران و عامه‌ی مردم و هم روان‌پزشکان بیان کرده‌اند. این کتاب محصول پژوهشی است به منظور یافتن پاسخ افرادی که در جست‌وجوی حقایق دشوار برای پرسش‌های خود درباره این هستند که ذهن چگونه کار می‌کند، چرا کاری را انجام می‌دهیم و چگونه اگر بخواهیم، می‌توانیم انجام دادن کاری را متوقف کنیم. پاسخ در آن چیزی نهفته است که شاید یکی از نویدبخش‌ترین پیشرفت‌ها در روان‌پزشکی طی سال‌های متمادی باشد. این پیشرفت، تحلیل رفتار متقابل نام دارد. تحلیل رفتار متقابل نور امید را در دل مردمی روشن کرده است که به دلیل ابهامات موجود در بسیاری از روش‌های سنتی روان‌درمانی، دلسرد شده بودند. این رویکرد، پاسخ جدیدی است به کسانی که بیشتر مایل‌اند تغییر کنند تا سازش؛ کسانی که می‌خواهند متحول شوند به جای آنکه انطباق یابند. نکته‌ی واقع‌بینانه در تحلیل رفتار متقابل آن است که با این واقعیت با بیمار مواجه می‌شود که او مسئول آن چیزی است که در آینده روی می‌دهد، صرف نظر از آنکه در گذشته چه اتفاقی افتاده است. علاوه بر این، تحلیل رفتار متقابل افراد را قادر می‌سازد که تغییر کنند، خودکنترلی و خودگردانی را در خویش به وجود آورند و به واقعیت آزادی انتخاب پی ببرند. ما در درجه‌ی نخست، پیشبرد این روش را مدیون دکتر اریک برن هستیم که در توسعه‌ی مفهوم تحلیل رفتار متقابل، سیستمی واحد و یکپارچه از روان‌پزشکی فردی و اجتماعی خلق کرده که در سطح نظری فراگیر و در سطح کاربردی مؤثر است. توماس هریس می‌گوید: من در ده سال گذشته، از این امتیاز برخوردار بوده‌ام که با برن به تحقیق و مطالعه بپردازم و در مباحث سمینار پیشرفته‌ای در سان‌فرانسیسکو، که وی آن را راهبری می‌کرد، سهیم باشم.» توماس هریس، روان‌پزشک، هم‌اکنون در شهر ساکرامنتوی کالیفرنیا مشغول طبابت است. او که در تگزاس زاده شده، لیسانس خود را در سال ۱۹۳۸، از مدرسه پزشکی آرکانزاس و مدرک دکتری خود را در ۱۹۴۰، از دانشگاه پزشکی تمپل دریافت کرد. در سال ۱۹۴۲، دوره‌ی آموزشی او در زمینه‌ی روان‌پزشکی در بیمارستان سنت الیزابت واشینگتن آغاز شد و پس از آن، به‌عنوان روان‌پزشک به خدمت نیروی دریایی در‌آمد. در ۱۹۴۷، به سمت رئیس شاخه روان‌پزشکی هئیت پزشکی و جراحی دانشکده نیروی دریایی برگزیده شد. پس از بازنشستگی از نیروی دریایی در مقام فرمانده‌ی ارتش، به تدریس در دانشکده‌ی پزشکی دانشگاه آرکانزاس پرداخت و سپس مدیریت بخش مؤسسات دولتی ایالت واشینگتن را بر عهده گرفت. او در سال ۱۹۵۶ به طبابت خصوصی در ساکرامنتو پرداخت و در حال حاضر مؤسس و مدیر مؤسسه‌ی تحلیل رفتار متقابل و یکی از اداره‌کنندگان انجمن بین‌المللی تحلیل رفتار متقابل است..

قسمتی از کتاب «من خوبم، تو خوبی؟»:

آیا اگر انسان بخواهد واقعاً می‌تواند تغییر کند و اگر بتواند، آیا این تغییرات او، محصول شرطی‌سازی گذشته هستند؟ آیا انسان دارای اراده است؟ یکی از مشکلات جدی که پیروان فروید با آن مواجه هستند مشکل جبرگرایی در برابر آزادی است. فروید و بیشتر رفتارگرایان باور داشتند که پدیده‌های علت و معلولی که در سراسر جهان مشاهده می‌شوند، در مورد انسان‌ها نیز صادق هستند و اینکه هر آنچه امروز روی می‌دهد می‌تواند به لحاظ نظری به واسطه آنچه در گذشته اتفاق افتاده درک شود. اگر امروز مردی دیگری را به قتل برساند، ما که به رویکرد فرویدی عادت داریم به گذشته نگاه می‌کنیم تا دلیل آن را پیدا کنیم. فرض بر این است که باید علت یا عللی وجود داشته باشد و این علت یا علل از جایی در گذشته نشأت می‌گیرد. جبرگرایی مطلق بر این عقیده است که رفتار انسان آزاد نیست و تنها محصولی از گذشته اوست. نتیجه اجتناب‌ناپذیر چنین عقیده‌ای آن است که - انسان مسئول آنچه که می‌کند نیست و اینکه در واقع اراده آزاد ندارد. درگیری‌های فلسفی در این مورد عملاً در دادگاه‌ها دیده می‌شود. حکم قضایی می‌گوید که انسان مسئول است. حکم جبرگرایانه‌ای که زیربنای بسیاری از مدارک و شواهد روان‌پزشکی است می‌گوید که انسان به‌موجب رویدادهایی که در گذشته او رخ داده‌اند مسئول نیست. ما نمی‌توانیم واقعیت علت و معلول را انکار کنیم. اگر به یک توپ بیلیارد ضربه بزنیم و آن هم به چند توپ دیگر برخورد کند که آن‌ها نیز به‌نوبه‌خود به توپ‌های دیگری برخورد کنند، باید این نمود توالی زنجیره‌ای از علت و معلول‌ها را بپذیریم. اصل وحدت‌گرایی می‌گوید: قوانین واحدی در تمام طبیعت عمل می‌کنند. با‌این‌حال، تاریخ نشان می‌دهد درحالی‌که توپ‌های بیلیارد به چیزی بیش از آنچه هستند، یعنی گرفتاران درام علت و معلولی تبدیل نشده‌اند، انسان‌ها به چیزی بیش از آنچه بودند تغییر یافته‌اند. شواهد تکامل - و تجربه شخصی - ما را متقاعد می‌کند که انسان از پیشینیان خود فراتر رفته است. ویل دورانت در مورد فیلسوف فرانسوی قرن نوزدهم، هانری برگسون، که به‌صورتی خستگی‌ناپذیر مسئله‌ی جبر را به پوچی پیوند می‌زد، این‌گونه نظر داده است: «در نهایت، آیا جبر قابل فهم‌تر از اراده‌ی آزاد است؟ اگر لحظه‌ی حاضر، حاوی هیچ گزینه‌ی زنده و خلاقی نباشد و کاملاً و به لحاظ مکانیکی محصول ماده و حرکت لحظه‌ی قبل باشد، پس آن لحظه صرفاً اثر مکانیکی لحظه‌ی پیش از خودش بوده و آن لحظه‌ی قبل نیز به همین منوال نسبت به لحظه‌ی پیش از خود ... و به همین ترتیب، تا زمانی که به لحظه‌ی اولیه به عنوان علت کلی تمام رویدادهای بعدی برسیم؛ این یعنی علت اصلی هر خط از نمایشنامه‌های شکسپیر و همه درد و رنجی که روح او را می‌آزرد؛ چیزی که باعث شد هر بند و هر عبارت خطابه‌های حزن‌انگیز هملت و اتللو، مکبث و شاه لیر، به دور از فواصل آسمانی و اعصار بی‌پایان، به‌واسطه‌ی ساختار و محتوا و به‌خاطر آن لحظه افسانه‌ای نوشته شود. چقدر زودباوری و ساده‌لوحی در این برداشت وجود دارد ...» اینجا امکان کافی برای سرکشی وجود دارد و اگر برگسون آن‌قدر سریع به شهرت رسید به خاطر آن بود که شهامت شک کردن به آنچه همه‌ی مرددین با ایمان تمام به آن معتقد بودند را داشت.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.