جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
معرفی کتاب: مرد لاغر
«مرد لاغر» عنوان رمانی است از داشیل هَمِت و در زمره آثار جنایی خوشخوان و جذابِ این نویسندهی امریکایی. هَمِت که در مریلند به دنیا آمده، دوران رشد خود را در بالتیمور و فیلادلفیا گذراند. او نویسندهای است که تحصیلات مدرسه را هیچگاه تمام نکرد و به اجبار و برای کمک به خانواده، از ۱۴ سالگی مشغول به کار شد. او در هر دو جنگ جهانی نیز حضور داشت و حضورش در جنگ جهانی اول سبب شد که به بیماری سل مبتلا شود، اما چند سال بعد که شعلههای جنگ جهانی دوم افروختن گرفت، همت بار دیگر در جبهههای این جنگ نیز حاضر شد. او در طول درمان بیماریاش، با پرستاری آشنا شد که این آشنایی در نهایت به ازدواج آن دو انجامید. وقایع داستان «مرد لاغر» در سال ۱۹۳۲ و در شهر نیویورک رخ میدهد. نیک و نورا زن و شوهری هستند که زندگی روزمره خود را پیش میبرند. نیک قبل از ازدواج با نورا، کارآگاه خصوصی بود و پس از ازدواج با همسر ثروتمندش این شغل را کنار گذاشت. او اکنون به میخوارگی افتاده و در هتلهای شهر پرسه میزند. در این شرایط، نیک به اجبار و بر خلاف میل باطنیاش مجبور میشود درگیر یک پروندهی قتل شود. البته پذیرفتن این پرونده، مساوی است با درگیر شدن نیک و نورا با مجموعهای از رخدادهای عجیب و رفتن در هزارتویی از مواجهه با پلیس و اوباش نیویورکی.قسمتی از کتاب «مرد لاغر»:
میمی با دستان باز به استقبالم آمد: «این نهایتِ نهایتِ لطفته که منو بخشیدی، نیک اما تو همیشه خیلی با من خوب بودی. نمیدونم دوشنبه شب چه مرگم شده بود.» گفتم: «فراموشش کن.» صورتش رنگپریدهتر از حد معمول شد و ماهیچههای محکمش او را جوانتر از آنی که بود نشان میداد. چشمان آبیاش روشن بود. دستانش در دستم سرد بود. عصبانی و هیجانزده بود، اما نتوانستم بفهمم چطور هیجانی او را گرفته بود. گفت: «نهایت لطف همسرت بود که...» -فراموش کن. -نیک اگر مدرک یک جنایتی که فرد دیگری انجام داده را پنهان کنی، باهات چیکار میکنن؟ -میشی شریک جرم، اسم فنیاش هست شریک جرم بعد از انجام جنایت، البته اگه بخوان. -حتا اگه داوطلبانه نظرت رو عوض کنی و بهشون مدارک رو بدی؟ -میتونن این کارو بکنن. اما معمولن نمیکنن. به اطراف اتاق نگاه کرد، انگار میخواست مطمئن شود کسی آنجا نباشد و گفت: «کلاید، جولیا رو کشته. من مدرک رو پیدا کردم و قایمش کردم. با من چکار میکنن؟» -ممکنه هیچ کاری جز اینکه پدرت رو در بیارن، اگه مدارک رو بهشون بدی. اون یه زمانی شوهرت بوده. تو و او اینقدر به هم نزدیک بودین که هیچ هیئت منصفهای نتونه سرزنشت کنه که سعی کردی ازش حمایت کنی-مگر اینکه البته دلایلی داشته باشن که بفهمن تو انگیزه دیگری داشتی. خونسرد و متین پرسید: «تو اینطور فکر میکنی؟» گفتم: «نمیدونم. حدس من اینه که قصد داشتی به محض اینکه تونستی باهاش تماس بگیری از این مدرک جنایتش استفاده کنی که بتیغیش، و حالا اتفاقی افتاده که نظرت رو عوض کردی.»
در حال بارگزاری دیدگاه ها...