جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: مردی که حرف می‌زند

معرفی کتاب: مردی که حرف می‌زند رمانی است از ماریو وارگاس یوسا نویسنده بزرگ آمریکای لاتین. مجله تایم در توصیف این رمان گفته: داستانی جذاب. وارگاس یوسا با مهارت بسیار و به گونه‌ای دلکش و متین اسراری را می‌تند که سرنوشت شائول زوراتاس را در میان گرفته است. یوسا در این رمان هم به مانند تمام کارهایش، بار دیگر ثابت می‌کند که قصه‌گویی ماهر است که با استادی هرچه تمامتر فضاها و شخصیت‌های رمان خود را طراحی می‌کند و به پیش می‌برد. رمان در روایت چنان پیشرو است که نیویورک تایمز آن را روشنفکرانه، اخلاقی، هنرمندانه در آن واحد و به گونه‌ای درخشان جذاب‌ترین و روان‌ترین کتاب وارگاس یوسا می‌داند.

در قسمتی از کتاب مردی که حرف میزند می‌خوانیم:

علاقه و توجه فراوان ماسکاریل به پدرش، پیرمرد خمیده قامت و ریشو که پاهای تغییر شکل یافته بر اثر پینه‌ها را در کفشهای زمختی شبیه کفشهای تخت کلفت هنرپیشگان رومی به دنبال می‌کشید، مرا تحت تاثیر قرار می‌داد. ماریو بارگاس یوسا او اسپانیایی را با لهجه غلیظ روسی یا لهستانی صحبت می‌کرد، هر چند که به گفته‌ی خودش بیش از بیست سال بود که در پرو می‌زیست. ظاهر شیطنت آمیز و گیرایی داشت: وقتی که بچه بودم دلم می‌خواست بندباز شوم، اما زندگی مرا به دکاندار کوچکی مبدل کرد، سرخوردگی عجیبی است، نه؟ آیا شائول تنها پسر او بود؟ بله مطمئنا. اما مادر ماسکاریل؟ او دو سال پس از استقرار خانواده در لیما، مرده بود. جانم، عجب مصیبتی! تا جایی که این عکس حکایت می‌کندمادرت خیلی جوان بوده، درست است شائول؟ بله جوان بود. واقع مطلب این است که ماسکاریل از یک لحاظ قطعا بابت مرگ مادرش دچار رنج شده بود. اما از یک لحاظ هم شاید برای مادرش بهتر همان که زندگی‌اش عوض می‌شد. برای این که زن بیچاره در لیما خیلی رنج می‌برد. شائول به من اشاره کرد که جلوتر بروم و صدایش را پایین آورد (احتیاط بیهوده‌ای بود، چون دن سالومون را که در سالن غذا خوری روی مبلی به خواب عمیقی فرو رفته بود به حال خود گذاشته بودیم و در اتاق شائول صحبت می‌کردیم) تا بگوید: -مادرم سفیدپوستی اهل تالارا بود و پدرم کمی پس از پناهندگی‌اش با او آشنا شده بود. فقط با او زندگی می‌کرد تا وقتی که من به دنیا آمدم. آن وقت بود که با هم ازدواج کردند. اصلا می‌توانی تصورش را بکنی که برای فرد یهودی، ازدواج با زن مسیحی که ما گوی می‌نامیم چه معنایی دارد؟ نه، نمی‌توانی بدانی. آن جا در تالارا، موضوع کمترین اهمیتی نداشت چون دو خانواده‌ی یهودی ناحیه با جامه‌ی محلی نیمه درآمیخته به حساب می‌آمد. اما بعد از استقرار در لیما، مادر شائول گرفتار مسائل بسیاری شده بود. کاملا در حسرت سرزمین خودش، گرمای ملایم خوب آن، آسمان بی ابرش، آسمان درخشان چهار فصلش، بستگان و دوستانش به سر می‌یرد از طرفی هم، جامه‌ی یهودی لیما هرگز او را نپذیرفته بود، هر چند که زن برای رضای خاطر دن سالومون، مراسم استحمام مذهبی را به جا آورده بود و از خاخام هم تعلیم مذهبی گرفته بود تا تمام آداب مربوط به گرایش به دین جدید را به جا آورده باشد.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.