جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: ما ایرانیان

معرفی کتاب: ما ایرانیان «ما ایرانیان» عنوان کتابی است با زیرْعنوانِ زمینه‌کاوی تاریخی و اجتماعی خلقیات ایرانی نوشته‌ی مسعود فراستخواه. در گفت‌و‌گوی مردم کوچه و بازار و نیز در بسیاری از آثار شرق‌شناختی و ایران‌شناختی و حتی آثاری که خود ایرانیان نگاشته‌اند، گزاره‌هایی وجود دارد که در آن‌ها درباره‌ی روحیات و خلقیات ایرانی سخن گفته می‌شود، مثلاً می‌گویند ایرانی‌ها زیاد دروغ می‌گویند؛ کم کار می‌کنند؛ فعالیت مشترک جمعی و گروهی در بین آن‌ها ضعیف است؛ دورویی در میانشان رواج دارد؛ احساساتشان بر خردورزی چیره می‌شود؛ خودمدارند و به‌سختی می‌توانند توافق‌های پایدار انجام دهند. این‌ها نمونه‌ای از گزاره‌هایی است که در کتاب‌ها و همین‌طور بین مردم کوچه و بازار، در میهمانی‌ها، دیدوبازدیدها و... به چشم می‌آید. این گزاره‌ها مدعیاتی درباره‌ی روحیات، خلق‌و‌خوها و عادات ایرانی است. فرهنگ این سرزمین به معنای جامعه‌شناختی و مردم‌شناختی کلمه، اساساً قابل فروکاستن به خلقیات نیست. اگر تعریف تایلور را به منزله‌ی کلاسیک‌ترین تعریف فرهنگ در نظر آوریم، «فرهنگ الگوهای آموخته‌ای است که خود را با تجلیات متنوع اجتماعی نشان‌ می‌دهد.»؛ به این معنا نمی‌شود فرهنگ را به خلق‌و‌خوها، عادات و روحیات فروکاست، این الگوهای آموخته عناصر گوناگونی را دربر می‌گیرد و تجلیات فرهنگی مختلفی را منعکس می‌کند. الگوهای آموخته‌ای که یک فرهنگ را تشکیل می‌دهد، عناصر متنوعی دارد، برای مثال عناصر زیانی مانند خط و گویش‌ها؛ عناصر ذهنی مانند اسطوره‌ها، عقاید، باورها، آرمان‌ها، نگرش‌ها، جهان‌شناسی و دانش و معنا؛ عناصر ارزشی و هنجاری مانند اخلاقیات، حقوق، عرف و قوانین؛ عناصر احساسی و زیباشناختی، مانند هنر و ادبیات؛ عناصر رفتاری، شامل سبک زندگی، تولید، مصرف، گرایش‌ها، عادات و منش‌ها؛ عناصر نمادین مانند آیین‌ها، آداب، رسوم و تمثیل‌ها؛ عناصر مهارتی و فنی شامل شیوه‌های ساخت ابزار، فنون، صنایع و سبک‌های معماری و در نهایت، عناصر نهادی شامل مناسبات و ساختارها. فرهنگ ایرانی نیز از چنین الگوهای آموخته‌ای به وجود آمده و رنگین کمانی متنوع است و نمی‌توان آن را به خلق‌و‌خوها آن هم با روایتی یکسره منفی فروکاست. شواهدی از روحیات و خلقیات مثبت نیز در طول تاریخ در میان گروه‌ها و قشرهای اجتماعی این دیار در دست است. فرهنگ سرزمینی مانند ایران با تنوع اقلیمی، قومی و مذهبی زیادی که در آن وجود دارد، قابل تقلیل به یک وجه محدودی از آن نیست. گذشته از این، گوناگونی‌های دیگری در فرهنگ‌ها وجود دارد. به‌طور مشخص، فرهنگ توده تفاوت‌هایی با فرهنگ نخبگان دارد. در کنار فرهنگ عمومی، خرده فرهنگ‌هایی وجود دارد، در برابر فرهنگ مسلط، فرهنگ‌های حاشیه‌ای هست، فرهنگ قشر متوسط و قشرهای دیگر؛ فرهنگ ملی و فرهنگ‌های قومی. این‌ها نشان می‌دهد تنوع زیادی در فرهنگ ما وجود دارد. از سوی دیگر، فرهنگ (و از جمله خلقیات و روحیات مردم) طی زمان و در شرایط مختلف در تعامل با محیط‌های متفاوت، هرچند به کندی، تطور می‌یابد. در مجموع، فرهنگ و رفتار جمعی قابل یادگیری و اکتساب است و تغییر می‌کند. بنابراین، سخن گفتن از فرهنگ ایرانی و به‌طور خاص روحیات ایرانی به‌مثابه یک مفهوم ایستا و امری ثابت توجیه منطقی و علمی ندارد. روح ایرانی ماهیت متعین و ثابتی نیست که با ذات باوری و به سهولت بتوان از صفات و خصوصیات آن سخن گفت. پس در این کتاب، کوشیده شده به حکم منطق، حداقل از دو خطای فاحش پرهیز شود: نخست، «تقلیل‌گرایی، اینکه نگاه جامع و کل‌گرایانه به همه‌ی وجوه و ابعاد فرهنگ ایرانی انداخته نشود و از تنوع و گوناگونی آن غفلت شود؛ دوم، نگاه ایستا و «ذات‌باورانه» به روح ایرانی که موجب نادیده گرفته شدن منطق تحول و پیچیدگی در فرهنگ و نگرش‌ها و گرایش‌ها و رفتار جمعی ایرانیان می‌شود. اما آیا واقعاً این ملاحظات می‌تواند صورت مسئله را پاک کند؟ شواهد حکایت از آن دارد که بخشی از خلق‌و‌‌خوهای ایرانی بحث‌انگیز بوده است. در گزاره‌های مردم کوچه و بازار نیز با این نوع ادعاها مواجه هستیم. شاید به تناوب و البته با فراوانی قابل توجه در مناسبت‌های مختلف مستمع لطیفه‌های طنزها و ضرب‌المثل‌هایی در باب «ما ایرانیان» بوده‌ایم، یا این گونه عبارات، اینجا و آنجا به جد یا برای مزاح نقل شده و اگر ارتباطات ایمیلی و مانند آن را در نظر گیریم، پی در پی با پیام‌ها و عکس‌هایی حاوی این نوع مطالب مواجه شده‌ایم. به مانند این: «خواب دیدم قیامت شده است. هر قومی را داخل چاله‌ای عظیم انداخته و سر هر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند، الا چاله‌ی ایرانیان. خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم: «این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده، نگهبان نگمارده‌اند؟» گفت: «می‌دانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله.» خواستم بپرسم: «اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالارفتن کند.» که نپرسیده گفت: «اگر کسی از ما فیلش یاد هندوستان کند، خود بهتر از هر نگهبانی لنگش کشیم و به ته چاله باز گردانیم.» کتاب حاضر درصدد واکاوی زمینه‌های اجتماعی و تاریخیِ خلقیات ایرانیان است.

قسمتی از کتاب ما ایرانیان:

تاریخ ما پرحادثه بوده؛ این واقعیت جزء متواترات تاریخ ماست. تاریخ ما پر از ناامنی، بی‌نظمی و ناپایداری بوده است؛ این امر در تاریخ ما به شکل نهادینه‌ای خود را نشان می‌دهد. بر حسب آمار، حدود ۱۲۰۰ جنگ با مقیاس بزرگ و هزاران جنگ منطقه‌ای و محلی در تاریخ ایران رخ داده است. ما سر راه اقوام و حکومت‌ها و در معرض هجوم و تجاوز پیوسته قرار داشته‌ایم و درگیر کمیابی امنیت بوده‌ایم. چه‌بسا سیکل معیوب حوادث، ناامنی و ناپایداری سبب غلبه‌ی روحیه سپاهی‌گری در ایران شده است؛ به‌طوری که حتی با مراجعه به برخی شواهد می‌بینیم نجبای ماد و پارس بیشتر تربیت نظامی داشته‌اند و امور مربوط به اداره حکومت‌ها به دست دبیران و محاسبان بابلی و... بوده است. الگوی زیست ما به دلیل پر حادثه بودن شرایط زیست، اغلب به‌صورت انسان کوچنده بوده است. مستنداتی از هزاره‌ی پنجم پیش از میلاد در دست است. در دشت سیلک شواهد زیادی از زندگی دامداری به منزله‌ی رکن اصلی زندگی ساکنان، ظرف‌های نقش‌دار با تصاویر مردان جنگجو با کلاه‌خود که در حال پرتاب تیر به سوی جانوران برای شکار هستند و یا تصاویری از جنگاورانی که بر پشت اسب با غول می‌جنگند، مشاهده می‌شود. عیلامی‌ها در هزاره سوم پیش از میلاد در جنوب و غرب ایران، دشت شوش و امتداد طبیعی بین‌النهرین سلسله‌ای را شکل دادند (پادشاهی اوان) ولی با تاخت‌و‌تاز اقوام زاگرس‌نشین (گونبان) مواجه شدند. یورشگران تا حدود یک قرن، ربع کل منطقه را ویران کردند و شیرازه‌ی پادشاهی را گسستند. علاوه بر این، عیلامی‌ها درگیر جنگ‌های دیگری با سلسله‌ی سامی سارگن، از فرمانروایان آکاد آشور شدند. بخت‌النصر، پادشاه بابل نمونه‌ی مشهورتری است؛ در دوره ی او آشوب و ناامنی بر اثر تهاجم، درگیری، منازعه، ناپایداری، فروپاشی و هرج‌و‌مرج بر منطقه سایه انداخت. از ۱۵۰۰ ق.م. مهاجرت آریاییان به ایران به دلیل دشوار شدن شرایط آب‌و‌هوایی و کمبود چراگاه‌ها از قسمت‌های شمالی فلات آغاز شد؛ مادها در شمال غربی، پارس‌ها در جنوب و پارت‌ها در حدود خراسان. آن‌طور که هرودت روایت می‌کند، اقوام دیگری هم (مثل باختری‌ها، سغدی‌ها و سکاها) وارد این فلات شدند. این بخش از جهان که «میانه‌ی دنیا» نام دارد، سر راه حوادث و درگیری در آن یک میل پایدار است. هریک از اقوام آریایی که از دو سوی خزر وارد فلات شدند، با سایر مهاجران و بومیان جنگیدند و پس از سکونت در فلات نیز مرتب با بیابان‌گردها و اقوام مختلف (سکا، هون، هپتال و ترک) درگیر شدند.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.