جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: مامان و معنی زندگی

معرفی کتاب: مامان و معنی زندگی کتابی است از اروین یالوم با شش داستان و محوریت روان‌درمانی. دکتر اروین یالوم، استاد روان‌پزشکی دانشگاه استنفورد و نویسندۀ درسنامه‌های معتبری چون روان‌درمانی اگزیستانسیال و رمان‌هایی نظیر وقتی نیچه گریست، در این شش داستان مسحورکننده و برگرفته از تجربۀ بالینی‌اش، با رهنمون ساختن بیماران -و خویش- به سوی تحول، بار دیگر ثابت می‌کند کاشف بی‌محابای روان آدمی است. مامان و معنی زندگی، با نگاهی گذرا و به غایت ارزشمند، توانایی‌های منحصربه‌فرد هر رابطۀ انسانی را روشن می‌کند. هرولد ریمیس، تهیه‌کننده و کارگردان سینما، دربارۀ این کتاب می‌گوید: «اروین یالوم با طنز و خودآگاهی توامان، نرم‌نرمک ما را تا پرتگاه مرگ، تا لبۀ جنون و تا ژرفای نومیدی می‌بَرد. دکتر یالوم با ما، یعنی خوانندگانش، همان‌طور دلسوزانه همدلی می‌کند که با بیمارانش. درونش را به تمامی و با صراحت آشکار می‌سازد تا بلکه بتوانیم کنار یکدیگر با حقایق جان‌فرسای هستی رودررو شویم و به زندگی‌مان معنا و شکوه ببخشیم.» همچنین در ضمیمۀ ادبی تایمز لندن می‌خوانیم: «یالوم خلاف بیشتر روان‌درمانگران، می‌تواند قصه بگوید و چنان خوب از عهدۀ این کار برآید که به‌راحتی فراموش کنی آنچه می‌خوانی، چکیدۀ هفته‌ها، ماه‌ها و حتی سال‌ها کارِ روان‌درمانی است و یالوم صراحت و سبک و سیاقی رشک‌‌انگیز در این کار دارد.» داستان‌های مامان و معنی زندگی، همنشینی با پائولا، تسکین از نوع جنوبی، هفت درس پیشرفته در درمان سوگ، رویارویی دو جانبه و طلسم گربۀ مجار، شش داستان کتاب حاضر را تشکیل می‌دهند.

قسمتی از کتاب مامان و معنی زندگی:

بستری‌های کوتاه‌مدت فعلی، تنها در صورتی مؤثرند که برنامۀ پیگیری سرپایی بیماران پس از ترخیص کافی باشد. ولی رونالد ریگان، فرماندار ایالتی وقت، در سال ۱۹۷۲، طی یک برنامۀ متهورانه و عالی، نه‌تنها با تعطیل کردن بیمارستان‌های روانی بزرگ ایالتی، بلکه با نابود کردن بیشتر برنامه‌های پیگیری مردمی، توانست بیماریِ روانی را در کالیفرنیا ریشه‌کن کند! در نتیجه کارکنان بیمارستان مجبور شدند هر روز درگیر بازی مسخرۀ درمان بیماران و سپس ترخیص و بازگرداندنشان به همان محیط آسیب‌زایی شوند که باعث بستری شدنشان شده بود. درست مثل اینکه زخم سربازان را بخیه کنید و دوباره به جنگ برگردانیدشان. تصور کنید که خودتان را برای مراقبت از بیمار خفه می‌کنید: مصاحبه‌های تشخیصی اولیه، ویزیت‌های روزانه، معرفی بیمار در جمع استادان روان‌پزشکی، جلسات برنامه‌ریزی کارکنان، کار با دانشجویان پزشکی، نوشتن دستورات لازم در پروندۀ بیمارستانی، جلسات روزانۀ درمانی، همه و همه با علم به اینکه چند روز دیگر چاره‌ای ندارید جزء بازگرداندن بیمار به همان محیط خطرناکی که بیرونش کرده بود، بازگشت نزد همسران خشمگینی که مدت‌هاست عشق و صبرشان ته کشیده است، بازگشت به چرخ‌دستی‌های پر از خنزر پنزر، بازگشت به خوابیدن در ماشین قراضه‌ها، بازگشت به جمع دوستان مجنون از کوکائین و دلالان بی‌رحمی که کنار دروازه‌های بیمارستان انتظارش را می‌کشند. -پس ما درمانگران چگونه سلامت عقلمان را حفظ کنیم؟ جواب: تنها راهش این است که ریاکاری را بهتر فرا گیریم. خلاصه این‌طوری بود که وقت گذاشتم. اول یاد گرفتم از توجه و علاقه‌ای که به بیمارانم داشتم بکاهم، بعد، از قوانین حرفه‌ای سر درآوردم: از درگیر شدن بپرهیز. نگذار بیماران برایت زیادی اهمیت پیدا کنند. یادت باشد همه‌شان همین امروز و فردا می‌روند. دلواپس برنامه‌های بعد از ترخیصشان نباش. یادت باشد کوچک‌ها هم قشنگ‌اند: اهداف کوچک برای خودت در نظر بگیر، زیادی از خودت کار نکش، وانمود نکن شکست خورده‌ای. همین که بیماران گروهت فقط یاد بگیرند که حرف زدن کمک می‌کند، که نزدیک‌تر شدن به دیگران احساس خوبی به آدم می‌دهد، که آن‌ها هم ممکن است بتوانند برای دیگران مفید باشند، خودش خیلی است.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.