جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: مارکوسُمین در استرالیا

معرفی کتاب: مارکوسُمین در استرالیا

«مارکوسُمین در استرالیا» عنوان کتابی است شامل سفرنامه و عکس‌های سمیه گلریز در سفر به استرالیا. نویسنده می‌گوید: در روزهای پایانی سال ۹۵، صبح درحالی‌که با کمی تأخیر نسبت به هر روز مشغول آماده شدن برای رفتن به محل کار هستیم، تلفن خانه به صدا درمی‌آید. صدایی که در مجموع خیلی کم و به‌ندرت می‌شنویم و ساعت نه صبح شاید در طول این چهار سال زندگی حتی یک‌بار هم پیش نیامده باشد.

شاید اشتباه تماس گرفته‌اند یا شاید یک تماس تبلیغاتی است. با این حدس و گمان‌ها هیچ‌کدام، نه من و نه امین، انگیزه‌ای برای برداشتن گوشی و شنیدن صدای آن طرف خط نداریم و به کار خود ادامه می‌دهیم.

سماجت دوست پشت خط آن‌قدر ادامه پیدا می‌کند که درنهایت زحمت جواب دادن به او را به شنیدن صدای تلفن ترجیح می‌دهم.

خانمی با صدای ملیح آرامی درخواست می‌کند که با من (خانم سمیه) و یا آقای امین صحبت کند. با آنکه حال صحبت کردن زیادی ندارم اما چه لزومی دارد با امین صحبت کند، می‌گویم خودم هستم.

از سفارت استرالیا تماس می‌گیرم.

الان یادم آمد که دو هفته پیش، با اینکه خیلی‌ها حسابی ما را از این کار منع کردند اما با یک‌دندگی برای ویزای استرالیا اقدام کردیم. همه‌چیز خیلی آسان و شسته‌رفته به نظر می‌آمد.

تمام مدارک را در سایت سفارت آپلود کردیم و پس از واریز هزینه، در پایان با ارسال یک کد پیگیری اعلام شد که پاسخ ویزا از طریق ایمیل نهایتاً تا یک ماه دیگر خواهد آمد و نیازی به مصاحبه‌ی حضوری در سفارت نمی‌باشد.

حالا هر چقدر به دانسته‌های قبلی رجوع می‌کنم مطلبی به یاد نمی‌آورم که گفته شده باشد پس از ارسال درخواست ویزا، از سفارت استرالیا با شما تماس گرفته می‌شود.

خانم پشت خط که معلوم نیست خودش هم مثل صدایش ملیح است یا خیر انواع و اقسام سؤالات را می‌پرسد و بعد بدون اینکه توضیحی بدهند نتیجه‌ی این صحبت تلفنی چه بود و جواب ویزای ما کی شخص می‌شود، مکالمه را تمام و خداحافظی می‌کنند.

من به ساعت نگاه می‌کنم که برای رفتن به سرکار دارد دیر می‌شود، اما رمقی هم برای رفتن ندارم. یک‌بار سؤال و جواب‌ها را با امین و خودم مرور می‌کنم؛ یعنی ممکن است به دلیل اینکه امروز صبح به جای رفتن به سرکار، در خانه نشسته و اخبار اسکار را پیگیری کردیم، ویزایمان رد شود؟

بعید می‌دانم این‌قدر بی‌رحم و بی‌منطق باشند.

هر طوری هست همت می‌کنیم و برای بیرون زدن از خانه آماده می‌شویم.

هنوز در خانه را نبسته‌ایم که صدای دیرینگ موبایل توجه‌مان را جلب می‌کند. دیرینگ مربوط به یک ایمیل جدید است. ایمیل از طرف سفارت استرالیاست. ویزای توریستی یک ماهه و سه ماهه‌ی تحصیلی به ما داده شده است، بدون آنکه ویزا در پاسپورت‌مان خورده باشد!

حالا دیگر بیش از پیش سر کار رفتن سخت است.

قسمتی از کتاب مارکوسمین در استرالیا:

به خیابان جورج استریت که به بک‌بُن یعنی ستون فقراتِ سیدنی هم معروف است وارد شده‌ایم. وسط خیابان کارگران مشغول کارند. انگار ستون فقرات شهر دچار دیسک شده و مورد عمل جراحی قرار گرفته است. با عبور از وسط اتاق عمل به تالار شهر می‌رسیم.

تالار شهر ساختمانی است با نمای بسیار قدیمی. با نمایی که تک‌تک ستون‌ها و سنگ‌هایش بوی تاریخ می‌دهند.

یک ساعت بزرگ روی نمای ساختمان وجود دارد. مانند همین ساعت در ایستگاه قطار لندن، دانشگاه لیورپول و از همه مهم‌تر در تالار شهر منچستر هم وجود دارد. بله باز هم شباهت‌هایی در استرالیا با انگلیس و این‌بار بیش‌تر از حد یک اسم. دیگر کمتر از روز اول تعجب می‌کنیم زیرا حتی بعضی می‌گویند استرالیا همان انگلیس است که در یک محیط بزرگ‌تری شکل گرفته است.

البته شاید دقیقاً همان انگلیس نباشد؛ ولی در اینکه مستعمره‌ی انگلیس بوده و شالوده‌اش را آن‌ها گذاشته‌اند شکی نیست. در کل، پس از شنیدن اینکه استرالیا زمانی مستعمره بوده و با دیدن این قاره از نزدیک، تصویری که از کلمه‌ی مستعمره در ذهن حک شده تغییر می‌یابد و شاید کمی باکلاس‌تر می‌شود.

دو نوازنده در پله‌های ورودی تالار شهر در حال نواختن هستند. پس از عبور از در عظیمی وارد سالن می‌شویم؛ اما ظاهراً بدموقع رسیده‌ایم و مهمان دارند آن هم به صرف ناهار.

این سالن با وجود اینکه عمر صد و بیست سال را رد کرده همچنان سرپاست و برای جلسات مدیران شهری استفاده می‌شود.

خرید کتاب مارکوسُمین در استرالیا    

در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.