جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: فلسفۀ زندگی موفق

معرفی کتاب: فلسفۀ زندگی موفق کتابی است نوشتۀ جیم ران، با ترجمۀ توحید فریدونی و امیررضا هاشمی و چاپ نشر ذهن‌آویز. جیم ران در ۲۵ سالگی، در یک فروشگاه زنجیره‌ای کار می‌کرد و مقروض و بی‌پول بود. او در آن زمان، ازدواج کرده و بچه‌دار شده بود و با وجود اینکه به‌سختی کار می‌کرد، ولی با دشواری زندگی را می‌گذراند. ران غمگین و ناامید بود، چون حس می‌کرد نمی‌تواند قول و قرارهایی را که برای زندگی با خود و خانواده‌اش گذاشته است محقق سازد. در همین زمان‌ها بود که با جان ارل شُف آشنا شد. جان ارل شُف به او یاد داد که سود بردن بهتر از مزد گرفتن است و همین باعث شد جیم کسب‌وکاری راه بیندازد که جایگزین درآمد اندک او به عنوان کارمند ناخشنود یک فروشگاه زنجیره‌ای شود. چنین شد که شُف، جیم رانِ جوان را برای میلیونر شدن به چالش کشید. فقط پنج سال پس از نخستین دیدارشان، شف در ۴۹ سالگی از دنیا رفت؛ ولی تنها پس از مرگ شف، جیم ران از چالش استاد سربلند بیرون آمد و در ۳۱ سالگی میلیونر شد. از آن پس، جیم ران مکرراً آموزه‌ها و فلسفه‌های استاد خود را عنصر کلیدی دگرگونی زندگی‌اش بیان کرده است. در ابتدای دهۀ شصت میلادی، جیم ران فرد ثروتمندی بود و تصمیم گرفت از خانۀ پدری‌اش در آیداهو، به محلۀ ثروتمندنشین بورلی هیلز کالیفرنیا نقل مکان کند. در اینجا بود که دوستی از او دعوت کرد تا در یک کلوپ روتاریِ محلی حضور یابد و داستان زندگی خود را برای دیگران بازگو کند. او این دعوت را پذیرفت و بنا به درخواست، در ضیافت‌ها و مناسبت‌های مختلف شروع به سخنرانی کرد و این سرآغاز راهی بود که به میراث جیم ران منجر شد. در سال ۱۹۶۳، در هتل بورلی هیلز، جیم ران نخستین سمینار عمومی خود را برگزار کرد. پس از این رویداد، او سمینارهایی در سراسر امریکا برگزار کرد تا داستان زندگی خویش را بیان کند و درس‌هایی را که در طول زندگی آموخته بود آموزش دهد. کتاب حاضر چکیدۀ این دستورالعمل‌هاست.

قسمتی از کتاب فلسفۀ زندگی موفق:

یکی از درس‌های کلیدی که به دانش‌آموزانم یاد می‌دهم این است که افراد فقیر و ثروتمند، فلسفه‌ها و بینش‌های کاملاً متفاوتی با یکدیگر دارند. برای مثال، این یکی از فلسفه‌هایی است که فقر را تضمین می‌کند: پول‌هایت را خرج کن، سپس هر چه را باقی ماند سرمایه‌گذاری کن. نتیجۀ این استراتژی، شما را فقیر خواهد کرد. روی دیگر سکه، فلسفه و بینشی است که شما را ثروتمند می‌کند: پول‌هایت را سرمایه‌گذاری کن، سپس هر آنچه را باقی ماند خرج کن. شما می‌توانید به یک میزان مشخص پول دربیاورید، ولی با به کارگیری بینش‌ها و فلسفه‌های متفاوت، می‌توانید دست‌آوردهای کاملاً متفاوتی داشته باشید. پول درآوردن با برگزیدن فلسفۀ متناسب و درست آغاز می‌شود، اما گام‌های دیگری همانند یافتن مشتریان‌تان و فروختنِ محصول یا خدماتی که به آن باور دارید، به همان مشتریان وجود دارند. در مورد من، کالایی که به آن باور داشتم محصولات غذایی بود. دوم، بیاموزید که چگونه افراد مناسب و خوب را پیدا کنید. برای اینکه چرخ یک کسب‌وکار بگردد، نیاز به افراد توانمند و کارآمد هست. شما همۀ کارها را شخصاً نمی‌توانید انجام دهید. در این مورد من از کتاب مقدس الهام گرفته‌ام. این درس که در ذهن من حک شده است، می‌گوید اگر جستجو کنید، می‌توانید افراد مناسب را پیدا کنید، به شرطی که متعهد به جستجو کردن باشید. زمان گذاشتن و تلاش برای جستجوی افراد مناسب، پاداشی در پی دارد و پاداش آن یافتن افراد با کیفیت است. این موضوع به نظر ساده می‌رسد، اما این نکته‌ای است که فقط بسیاری از کارآفرینان و کارفرمایان آینده به آن اشراف دارند.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.