جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: علیه تفسیر

معرفی کتاب: علیه تفسیر علیه تفسیر، کتابی که در نوع خود، شأنی کلاسیک پیدا کرده، در واقع مجموعه‌ای از نقدها و تحلیل‌هایی است که سوزان سانتاگ در فاصلۀ سال‌های ۶۵-۱۹۶۲ به نگارش درآورده است. در مقالات این کتاب، دربارۀ بسیاری از چهره‌ها و تحولات مهم ادبیات، هنر و تفکر قرن بیستم و به‌ویژه دهه‌های پنجاه و شصت میلادی بحث می‌شود: از کامو، لوی-استروس، لوکاچ، سارتر، ناتالی ساروت، یونسکو، آرتو، برسون، گدار و آلن رنه، تا مفهوم سبک، تفسیر، روان‌کاوی، رمان نو، فیلم‌های علمی-تخیلی، هپنینگ و هنر کیچ و کمپ. اما کتاب ویژگی‌هایی دارد که آن را از مجموعه‌ای از مقالات انتقادی خوب فراتر می‌برد، چراکه سانتاگ دست‌مایه یا موضوع خاص هر نقد را به مجرایی برای طرح برخی از مهم‌ترین مسائل فرهنگ مدرن بدل می‌کند؛ به‌نحوی که یک اثر یا مجموعه آثار را به‌عنوان جزئی از پروژۀ یک زندگی یا دورۀ تاریخی درک کنیم و مسئله، ضرورت، یا نیروی محرک آن را دریابیم. اکثر نوشته‌های کتاب حاضر به سیاق معمولِ نقدنویسی، برآمده از موقعیت و مورد خاصی هستند، اما به نظر نمی‌رسد که محرک اصلی سانتاگ در توجه به یک کتاب یا اثر، قرار داشتن آن در خط مقدم جدیدترین روندها و محصولات روز بوده باشد، بلکه چیزی که سانتاگ را به جانب انتخاب‌هایش سوق می‌دهد، نوعی فراست و هوشمندی و حساسیت شخصی است که اهمیت و مربوطیت پرداختن به چیزهایی خاص در یک برهۀ تاریخی خاص را به او نشان می‌دهد. افزون بر این، سانتاگ دست‌مایه یا موضوع خاص نقد را به موقعیت یا مجرایی برای طرح مسائلی عام‌تر و در واقع برخی از مهم‌ترین مسائل فرهنگ مدرن بدل می‌کند -بدون آنکه این کار به معنای بی‌توجهی به اثر، نویسنده، یا موضوع مورد بحث و بهانه قرار دادن آن برای ابراز فضل یا به اصطلاح دیدن خود در تصویر دیگری باشد. به بیان دیگر، سانتاگ به جای ماندن در سطح درون‌ماندگار اثر، هر مورد خاص را بر حسب بهره‌ای که از مسائل عام‌ترِ فرهنگ در خود دارد مورد بررسی قرار می‌دهد.

قسمتی از کتاب علیه تفسیر:

نویسندگان بزرگ یا شوهرند یا معشوق. برخی نویسندگان فضائل استوار یک شوهر را به ما عرضه می‌کنند: قابل اتکا، فهیم، سخی، برازنده. در سوی دیگر نویسندگانی قرار دارند که در آن‌ها قابلیت‌های یک معشوق را ستایش می‌کنیم، قابلیت‌هایی که از طبیعت و مزاج برمی‌آیند تا فضیلت اخلاقی. زن‌ها به شکلی عجیب ویژگی‌هایی چون بی‌ثباتی، خودخواهی، غیر قابل اتکا بودن و خشونت را که در مورد یک شوهر هرگز با آن‌ها کنار نمی‌آیند در معشوق خود می‌پذیرند، به شرط آنکه در عوض نوعی هیجان و فوران احساسی شدید را تجربه کنند. به همین سیاق، خوانندگان نیز با فهم‌ناپذیری، وسواسی بودن، حقایق دردناک، دروغ یا دستور زبان بدکنار می‌آیند -اگر در عوض نویسنده امکان چشیدن عواطفی کمیاب و احساساتی خطرناک را در اختیارشان قرار دهد. و همان‌طور که در زندگی وجود شوهر و معشوق، هر دو ضروری است، در هنر نیز چنین است. باعث تأسف است که ناگزیر باشیم میان آن‌ها دست به انتخاب بزنیم. و باز هم مثل زندگی: یک معشوق معمولاً ناگزیر است جایگاه دوم را اشغال کند. در دوره‌های درخشان ادبیات، تعداد شوهرها از معشوق‌ها بیشتر است؛ در تمامی دوره‌های درخشان ادبیات، مگر دورۀ ما. الاهۀ الهامِ ادبیات مدرن، ناهنجاری است. امروزه خانۀ ادبیات پر است از عشاق دیوانه، تجاوزکاران سرخوش، پسران اخته‌شده -اما شمار شوهرها بسیار اندک است. شوهرها همگی عذاب وجدان دارند و بدون استثناء دوست دارند معشوق باشند؛ حتی نویسنده‌ای کاملاً شوهروار و استوار مانند توماس مان، دستخوش نوعی حس دوگانه نسبت به ماهیت فضیلت بود، و همیشه آن را در هیئت مبدل کشمکش میان بورژوا و هنرمند با خود داشت. این در حالی است که اغلب نویسندگان مدرن به مشکل‌مان اذعان نمی‌کنند.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.