جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
معرفی کتاب: ظهور و سقوط دایناسورها
«ظهور و سقوط دایناسورها» عنوان کتابی است نوشتهی استیو بروساتی که انتشارات فاطمی آن را به چاپ رسانده است. ۶۶ میلیون سال پیش، هراسانگیزترین موجودات زمین، یعنی دایناسورها، ناپدید شدند. امروزه آنها هنوز جزء بزرگترین معماهای سیارهی ما به شمار میآیند. این کتاب داستان خارقالعادهی ۲۰۰ میلیون سالهی آنها را به طرزی بیسابقه روایت میکند. استیو بروساتی، دیرینهشناس جوان امریکایی و از پیشروترین ستارههای این حوزه که تاکنون پانزده گونهی جدید را نامگذاری کرده است در این روایتِ گیرا و استادانه، تاریخچهی جدید، کامل و غافلگیرکنندهی دایناسورها را روایت میکند و از دانش جدید روز برای جان بخشیدن به دنیای گمشدهی آنها، برملا کردن خاستگاه اسرارآمیزشان، شکوفایی دیدنیشان، گوناگونی شگفتانگیزشان، انقراض فجیعشان و میراث زندهی شگرفشان بهره میگیرد. بروساتی اوج شکوفایی دایناسورها را در دورههای ژوراسیک و کرتاسه بازسازی میکند؛ در این دورهها بود که هزاران گونه به کمال رسیدند و دایناسورهای بالدار و پَردار -اجداد پیشاتاریخیِ پرندگان امروزی- پدیدار شدند. داستان او تا پایان دورهی کرتاسه و برخورد سیارک یا شهابسنگ عظیم با سیارهی ما ادامه مییابد؛ به این ترتیب در خارقالعادهترین رویداد انقراض تاریخ زمین، دایناسورها (اما نه همهی آنها) نابود شدند؛ رویدادی که امروز در آستانهی خطرِ «ششمین انقراض جمعی» پُر از پند و اندرز است. از ظهور و سقوط دایناسورها تا دهههای آتی به عنوان تاریخچهی علمی حیرتانگیز و گزارشی معتبر و ارزشمند یاد خواهد شد.قسمتی از کتاب ظهور و سقوط دایناسورها:
در گرمای سوزان تابستان ۲۰۱۰، یک رانندهی بیل مکانیکی در شهر گانژو در جنوب شرقی چین ناگهان صدای شکستن شنید. او خود را برای بدترین اتفاق آماده کرده بود. تیمش برای اتمام پروژهی احداث یک پارک صنعتی -گسترهای از ادارات و انبارهای یکدست که در دههی گذشته در سراسر چین رشد کرده بودند- در تلاش بودند. هر تأخیری میتوانست پر هزینه باشد. شاید به یک بستر سنگی غیرقابل نفوذ، لولهی قدیمی اصلی آب یا یک مزاحم دیگر که پروژه را متوقف میکرد، اصابت کرده بود. بااینحال پس از فرونشستن خاک و دود، هیچ لوله و کابل درهمپیچیده یا بستر سنگی دیده نمیشد. در عوض تعداد زیادی استخوان فسیلشده به چشم میخورد که برخی از آنها عظیم بودند. ساختوساز متوقف شد، کارگران هیچ مدرک آموزش عالی نداشتند یا دورهی آموزشی در زمینهی دیرینهشناسی ندیده بودند، اما این رانندهی بیل مکانیکی به اهمیت کشفش پی برد. او میدانست که این استخوان باید مربوط به یک دایناسور باشد. کشورش به کانون جدید کشف دایناسورها تبدیل شده بود، جایی که این روزها حدود نیمی از تمام گونههای جدید یافت میشوند. بنابراین او مافوق خود را صدا زد و از آن به بعد جستوجو دربارهی این دایناسور آغاز شد. این دایناسور بیش از ۶۶ میلیون سال پیش دفن شده بود، اما اکنون سرنوشتش در دست تصمیمهای سریعی بود که در شرایط بحران اتخاذ میشوند. خبر به بیرون درز کرد. سرکارگر ارشد کارگاه با دستپاچگی با دوستی در شهر تماس گرفت: این شخص مجموعهدار فسیل و علاقهمند به دایناسور بود که نسلهای بعد او را به نام آقای شیه خواهند شناخت. آقای شیه به جدیت این کشف پی برد و به سوی کارگاه ساختمانی شتافت و با چند تن از دوستانش در بخش منابع معدنی، شاخهای از دولت محلی، تماس گرفت. تلفنبازی ادامه یافت تا اداره موفق شد تیم کوچکی را برای جمعآوری استخوانها اعزام کند. این کار شش ساعت طول کشید. آنها تمام قطعات را جمعآوری کردند. ۲۵کیسه از قطعات دایناسور را برای محافظت به موزهی شهر بردند. زمانبندی بسیار عالی بود. با اتمام کار تیم، سه یا چهار قاچاقچی فسیل از راه رسیدند. این مزدوران بازار سیاه مانند سگهای شکاری بوی دایناسور جدید را استشمام کرده بودند و قصد خرید آن را داشتند. اگر میتوانستند دایناسور جدید را به یک تاجر خارجی و مشتاق فسیلهای کمنظیر بفروشند، کمی رشوه میتوانست به دستمزد بزرگی تبدیل شود. این قبیل مسائل در چین و بسیاری از نقاط جهان متداول است (اگرچه اغلب غیرقانونی است). تصور اینکه فسیلها در دنیای زیرزمینی و تاریکِ تجارتِ غیرقانونی و جرایم سازمانیافته از دست میروند، مایهی دلشکستگی است. اما این بار آدم خوبها برنده شدند.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...