جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
معرفی کتاب: زنان نیرومند
اثری از ایمی نیومارک و چاپ انتشارات ابوعطا، با زیر عنوانِ داستانهایی دربارهی زنان شجاع و با اعتمادبهنفس که خود واقعیشان را پیدا کردهاند. جوی گوردون، مدیر مؤسسهی بینالمللی لباس موفقیت میگوید: ۲۱ سال پیش، نانسی لوبلین ایدهای ساده داشت. او گفت پنج هزار دلار میتواند دنیا را تغییر دهد. از موقع سرمایهگذاری اولیهی نانسی در سال ۱۹۹۷، مؤسسهی لباس موفقیت از زیرزمین یک کلیسا به مؤسسهای جهانی تبدیل شد که توانسته به بیش از یک میلیون زن در سی کشور کمک کند. در سالهایی که به این مؤسسه پیوستهام، خوششانس بودهام که با زنان فوقالعاده، قوی، مستقل و شجاع ارتباط برقرار کردهام. آنها ابتدا به ما مراجعه میکردند و سپس به کمک دیگران رفتند. آنها موانع را میشکستند، در شرایط سخت پیروز میشدند، داستانهایشان را با دنیا به اشتراک میگذاشتند و حالا به عنوان اهداکننده، معلم و داوطلب، به مؤسسهی لباس موفقیت و جامعه خدمت میکنند. من زنانی را دیدهام که کارهایی ناممکن انجام دادند، بر موانع سخت غلبه کردند و در مقابل چشمهایم به شخص دیگری تبدیل شدند. در لباس موفقیت، ما در درون زنان اعتمادبهنفس را میسازیم. بسیاری از این زنان بر خشونت خانگی، زندان، فقر، بدهی، بیخانمانی، مشکلات سلامتی و ضربههای روحی غلبه کردند. آنها در مؤسسهی ما برنامههای زیادی را تجربه کردند، مانند: آموزش مهارتهای شغلی، امور مالی و مدیریت. این برنامهها مأموریت ما برای قدرت بخشیدن به زنان و استقلال مالی آنها را کامل کرد. گاهی اوقات، تبدیل شدن به یک زن قدرتمند به معنی آن است که از منطقهی راحتی خود بیرون روید و با ترسهای خود روبهرو شوید، حتی ترس کوچکی مانند دست زدن به حیوانی که در حیاط خانه مرده است. این، همان چیزی است که جنیفر کتلین گیبنز در فصل دوم به ما میگوید که چگونه شجاعتش را پیدا کرد. قدرتمند بودن همیشه به این معنی نیست که چیز اشتباهی را اصلاح کنید. شما میتوانید کاملاً از زندگیتان راضی باشید اما متوجه شوید که مشکل دقیقاً همین است. همهچیز عالی است؛ اما شما در یک گودال گیر کردهاید. در فصل پنجم با تونیا آباری آشنا میشوید که اندامی مناسب اما کمی اضافهوزن دارد و میترسد در کلاس زومبا لباس تمرینش را بپوشد. او نهتنها به کلاس ملحق میشود، بعد از مدتی مربی زومبا نیز میشود.قسمتی از کتاب زنان نیرومند:
به عنوان یک زن سیاهپوست از موقعی که به دنیا آمدم، دنیا از من انتظاراتی داشته است. من در یک خانوادهی بزرگ و شلوغ به دنیا آمدم که بین فقر و طبقهی کارگر جامعه قرار داشت. من در بروکلین، محلهای در نیویورک بزرگ شدم که پر از این نوع خانوادههاست. بسیاری از نوجوانان و بزرگسالان آنجا شغلهای کمدرآمد دارند و به کمک عمومی و دولتی نیاز دارند. پدر و مادرها، مهاجران و بقیهی ساکنان آن محله تلاش میکردند امکانات آموزشی مورد نیازمان را فراهم کنند. بعد از تهیهی مواد غذایی و نیازمندیهای دیگر، با پول باقیمانده لوازم پروژههای علمی و آموزشی میخریدند. زود از سر کار میآمدند تا معلمهایمان را ببینند و تا دیروقت بیدار میماندند تا در انجام تکالیف به ما کمک کنند. با وجود وضعیت و ظاهر اجتماعی و اقتصادیمان، بسیاری از ما به موفقیت رسیدیم. در مدرسهی ما گروه رنگارنگی از پورتوریکوییها، آفریقایی-آمریکاییها، ایرلندیها، ایتالیاییها و مردمی از دومینیکا حضور داشتند. سپس به یک دبیرستان خصوصی و بعد به دانشگاه رفتم. ما در بانکها، مدارس، رسانهها، بیمارستانها، هنر، موسیقی و سیاست کار میکنیم. بعضی از ما کسبوکار خودمان را داریم. بعضی دیگر به خانه برگشتهاند تا خانواده و محلهشان را سروسامان دهند. ممکن است از نظر اقتصادی فقیر باشیم اما از نظر عاطفی و معنوی ثروتمندیم و و افراد جامعهی ما به هم نزدیک هستند. خودمان را میشناسیم و میدانیم چه کارهایی میتوانیم انجام دهیم. اما مهمتر از همه رؤیاهای بزرگ داشتیم و همه به هم کمک میکردیم تا به آنها برسیم. همراه آن رؤیاها، اعتمادبهنفس و بینش داشتیم تا کارهای بزرگ انجام دهیم و مردم بزرگی باشیم که دنیا را تغییر دهند.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...