جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: رؤیای نوشتن

معرفی کتاب: رؤیای نوشتن این کتاب حاوی دوازده مصاحبه و یک گزارش است که همه، به استثنای مصاحبه با جرج پلیمپتن، از مجله پاریس ریویو انتخاب و مژده دقیقی آن‌ها را ترجمه کرده است. آن گزارش و هشت مصاحبه‌ی کتاب پیش از این در شماره‌هایی از جهان کتاب چاپ شده بود و مصاحبه با سردبیر پاریس ریویو، نایپل، پل آستر و آیزاک باشویس سینگر برای نخستین‌بار در این کتاب آمده است. پاریس ریویو از فصلنامه‌های معتبر ادبی انگلیسی زبان است که از سال ۱۹۵۳ تا امروز منتشر می‌شود. در مصاحبه با سردبیر پاریس ریویو، که در ابتدای کتاب آمده، اطلاعات کافی درباره این نشریه وجود دارد. نکته مهم، اهمیت مصاحبه‌های این مجله با نویسندگان، شاعران، منتقدان و ناشران است. این مصاحبه‌ها کاملاً حرفه‌ای است و مصاحبه‌گر با تسلط بر آثار و آرای نویسنده و شاعر با او به گفت‌وگو می‌پردازد. این مصاحبه‌ها، گذشته از اهمیت‌شان در شناخت اندیشه و راه و روش نویسندگان بزرگ جهان، از نظر شیوه مصاحبه نیز اهمیت دارند. نویسندگان نام‌آور جهان چگونه می‌نویسند؟ آن‌ها به ادبیات و نوشتن چگونه می‌نگرند؟ در این کتاب، گابریل گارسیا مارکز، وودی آلن، پی. دی. جیمز، اسماعیل کاداره، وی. اس. نایپل، طاهر بن جلون، ژوزه ساراماگو، سیمون دوبوار، پل اُستر، آیزاک باشویس سینگر، اورهان پاموک، کازوئو ایشی گورو... اندیشه‌ها و راه‌و‌رسم نویسندگی خود را با خوانندگان در میان می‌گذارند. آن‌ها در این کتاب از راه‌های رسیدن به بزرگ‌ترین رؤیای خود، «رؤیای نوشتن» سخن می‌گویند.

قسمتی ار کتاب رؤیای نوشتن:

تقریباً وقت ناهار است. گابو دقیقاً ساعت نه صبح شروع به صحبت کرده و هنوز صحبتش تمام نشده است. بیشتر از آنکه درس بدهد گپ می‌زند، داستان می‌گوید. سه ساعت بیشتر است که ما دوازده نفر اینجا نشسته‌ایم و چندان چیزی نمی‌گوییم. صبحانه نخورده‌ام، اما احساس گرسنگی نمی‌کنم. او قهوه نمی‌خورد، ولی بیشتر ما می‌خوریم. قهوه با داستان‌های او خیلی می‌چسبد. می‌گوید: «قصه‌گوها با این ویژگی به دنیا می‌آیند، نمی‌توان از کسی قصه‌گو ساخت. قصه‌گویی، مثل خوانندگی، ذاتی است. آموختنی نیست. تکنیک چرا، آن را می‌شود یاد گرفت، اما توانایی قصه گفتن چیزی است که با آن به دنیا می‌آیید. به آسانی می‌توان قصه‌گوی خوب را از قصه‌گوی بد تشخیص داد: «از یک نفر بخواهید آخرین فیلمی را که دیده برایتان تعریف کند.» «دشواری کار در این است که بفهمید قصه‌گو نیستید و شهامتش را داشته باشید که پیش بروید و به کار دیگری بپردازید.» سزار رومِرو بعدها به ما می‌گوید که از بین تمام حرف‌های گابو این یکی بیش از همه او را تکان داده است. مثالی می‌زند. کمی بعد از آنکه جایزه‌ی نوبل را به دست آورد، وقتی در مادرید از هتلش خارج می‌شد، روزنامه‌نگار جوانی خودش را به او رساند و تقاضای مصاحبه کرد. گابو، که از مصاحبه خوشش نمی‌آید، از این خانم دعوت کرد آن روز را با او و همسرش بگذراند. «او تمام روز با ما بود. خرید کردیم، همسرم چانه زد، ناهار خوردیم، قدم زدیم، صحبت کردیم؛ همه جا همراه ما آمد.» وقتی به هتل برگشتند و گابو خواست خداحافظی کند، آن خانم باز هم از او تقاضای مصاحبه کرد. گابو می‌گوید: «به او گفتم باید شغلش را عوض کند. او داستان کامل را در اختیار داشت، گزارش توی دستش بود.» در ادامه صحبتش به تفاوت مصاحبه و گزارش می‌پردازد - «اشتباهی که روزنامه‌نگارها مدام مرتکب می‌شوند.» در ژورنالیسم مکتوب، مصاحبه همیشه گفت‌وگویی است بین روزنامه‌نگار و کسی که حرفی یا فکری درباره‌ی ماجرایی دارد. گزارش، بازسازی موشکافانه و صحیح ماجراست. «ضبط صوت وسیله پلیدی است، چون آدم به دام می‌افتد و باورش می‌شود که ضبط صوت فکر می‌کند. در نتیجه، به محض آنکه دکمه ضبط صوت را فشار می‌دهیم، فعالیت مغزمان را متوقف می‌کنیم. ضبط صوت یک طوطی دیجیتال است؛ گوش دارد، اما قلب ندارد. جزئیات را ثبت نمی‌کند. بنابراین وظیفه‌ی ما این است که فراتر از کلمات بشنویم، آنچه را که گفته نمی‌شود. بفهمیم و بعد... داستان کامل را بنویسیم.» به انبوه کاغذهای مقابلش -همان مقاله‌های ما- نگاه می‌کند و می‌گوید: «نوشتن یک‌جور هیپنوتیسم است. اگر موفقیت‌آمیز باشد، نویسنده خواننده را هیپنوتیسم کرده است. هر جا نویسنده تپق بزند، خواننده از خواب بیدار می‌شود، از هیپنوتیسم بیرون می‌آید و از خواندن دست می‌کشد. اگر نثر لنگ بزند، خواننده رهایتان می‌کند. باید با پرداختن به جزئیات ظریف، به تک‌تک کلمات، خواننده را در هیپنوتیسم نگه داشت. این عملی است مداوم که طی آن با صحبت و ریتم خواننده را مسموم می‌کنید.» مکث می‌کند و بعد با دست می‌زند روی کاغذها. «باید بگویم که مقاله‌هایتان را خواندم و تمام مدت بیدارِ بیدار بودم.» نفسم بند می‌آید. بعضی‌ها می‌خندند و بقیه با ناراحتی در صندلی‌هایشان وول می‌خورند.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.