جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: درباره‌ی ادبیات

معرفی کتاب: درباره‌ی ادبیات

«درباره‌ی ادبیات» عنوان کتابی است که مجموعه مقالاتی پیرامون ادبیات را، به قلم آناتولی لوناچارسکی، در بر دارد.

واسیلیویچ لوناچارسکی نویسنده، روزنامه‌نگار و سیاستمدار روس، که همراه با ماکسیم گورکی بسیار کوشید تا آثار هنری امپراتوری روسیه را در دوره‌ی جنگ داخلی (۱۹۱۸-۱۹۲۰) از گزند آشوب و یورش آشوبگران محافظت کند در سال ۱۸۹۸، به گروه بلشویک‌های حزب سوسیال دموکرات روسیه پیوست و در هیئت تحریریه‌ی مجله‌ی وِپِرد آغاز به کار کرد. او همچنین در سال ۱۹۰۹، در جزیره‌ی کاپری ایتالیا به ماکسیم گورکی پیوست و با همکاری آلکساندر باگدانوف، مدرسه‌ای با کلاس‌های پیشرفته برای گروه برگزیده‌ای از کارگران کارخانه‌های روسیه تأسیس کرد و در مارس ۱۹۱۷، به مقام کمیسر تعلیم و تربیت برگزیده شد (تا ۱۹۲۹ در این مقام بود) و در پیشرفت تئاتر نیز تأثیری چشمگیر داشت.

علاقه‌ی لوناچارسکی به تئاتر موجب ترغیب هنرمندان و بازیگران به نوآوری‌های گوناگون در این زمینه شد. او در سال ۱۹۳۳، به‌عنوان سفیر شوروی در اسپانیا برگزیده شد، اما در مسیر سفر به اسپانیا چشم از جهان فروبست. سه نمایشنامه از میان نمایشنامه‌های پرشمار او به زبان انگلیسی ترجمه و در مجموعه‌ای به نام «سه نمایشنامه» (۱۹۲۳) منتشر شد.

«درباره‌ی ادبیات» ۱۰ مقاله پیرامون موضوعات مختلف ادبی را در دارد که عناوینشان به این شرح است: اخلاقیات و زیبایی‌شناسی چرنیشفسکی، آلکساندر پوشکین، چند صدایی بودن داستایفسکی، پهلوانان عمل به هنگام تفکر، فرانسیس بیکن و شخصیت‌های نمایشنامه‌های شکسپیر، جاناتان سویفت و قصه‌ی لاوک، هاینه متفکر، ریشاد واگنر، مارسل پروست و مردی که شادی را نقاشی می‌کرد.

لوناچارسکی در یادداشت خود پیرامون کتاب «مسائل آثار داستایفسکی»، اثر باختین، می‌نویسد: «باختین در این کتاب خواندنیِ جالب، فقط چند مسأله‌ی مطرح‌شده در آثار داستایفسکی را بررسی می‌کند. او جنبه‌های خاصی از این آثار را برمی‌گزیند و در درجه نخست -به بیان دقیق‌تر، منحصراً- از دیدگاه فرم به آن‌ها می‌پردازد. علایق باختین بر پاره‌ای ویژگی‌های روش داستایفسکی در ساختن رمان‌هایش متمرکز است و به نظر می‌رسد که این ویژگی‌ها به شکل طبیعی -به عبارتی ناخواسته- از ماهیت اجتماعی_روان‌شناختی این رمان‌نویس پدید می‌آیند و تأثیری تعیین‌کننده بر ماهیت کلی کتاب‌هایش دارند.» اساساً، روش‌های شکلیِ بررسی‌شده در نوشته‌ی باختین، تماماً از یک پدیده‌ی پایه ریشه می‌گیرند که خود باختین آن را در تمام آثار داستایفسکی بسیار مهم می‌داند. این پدیده، همان چندصدایی بودن -چندآوایی بودن- است. باختین حتی مایل است داستایفسکی را به شکل «نقطه‌ی ریشه‌گیریِ» رمان چندآوایی مجسم کند.

در این صورت، منظور باختین از این چندصدایی ‌بودن چیست؟

او می‌گوید: «چندگانگی صداهای مستقل و در هم نیامیخته و گونه‌ای چندآوایی اصل که هر صدای آن نقشی ذاتاً کامل دارد، در حقیقت، ویژگی متمایزکننده‌ی اصلیِ رمان‌های داستایفسکی است.»

قسمتی از کتاب درباره‌ی ادبیات:

شکسپیر با نبوغی حیرت‌آور و بی‌همتا تا روزگار ما، آن پدیده‌ی هولناک و درعین‌حال شکوهمند تا امروز را دریافت و توصیف کرد؛ جوشش قدرتمندانه‌ی عقل در جامعه‌ی روزگار خودش. قصد ما در اینجا به‌کارگرفتن چهره‌های شکسپیر برای آن است که خصوصیات و گرایش‌های عقل را با دقتی بیشتر در وجود یکی از درخشان‌ترین نمایندگان آن دوره -از قهرمان این مقاله، یعنی فرانسیس بیکن- تعریف کنیم.

تعارض، در تمام نمایشنامه‌های شکسپیر، نقشی بزرگ و شاید هم نقشی تعیین‌کننده در به‌اصطلاح نمایشنامه‌های تاریخی بازی می‌کند.

پایان سده‌های میانه و آغاز عصر رنسانس که شکسپیر یکی از شاهدانش بود، روزگار فردگرایی پرتلاطم بود؛ فروپاشی یک ساختار محکم تثبیت‌شده تا روزگار ما، همه‌جا احساس می‌شد. یاکوب بورکهارت، در مطالعات ژرفی که در زمینه‌ی رنسانس انجام داد، به عنوان یکی از خصوصیات بنیادین این دوره متوجه این آزادسازی فرد و کوشش فعالانه‌ی او برای کشف استقلال فردی خویش در وجود خود و تعیین مستقلانه‌ی مسیر زندگی خود می‌شود.

فرد آزادشده، مایه‌ی نگرانی دائم شکسپیر است. سرنوشت این فرد از موضوعات جالب‌توجه برای اوست. آنچه فراروی شکسپیر دیده می‌شود: موفقیت در به اوج رساندن آرزوهای روزافزون، یا نابودی شتاب‌زده‌اش؟ در این دنیای پهناور و آشفته که اراده‌های فردی این چنین بی‌رحمانه رودرروی یکدیگر قرار گرفته‌اند، هریک از این دو گزینه امکان‌پذیر است. شخصیت‌های شکسپیر (و بیشتر از این، شاید قهرمانان اسلاف بلافصل شکسپیر، درام‌نویسان عصر الیزابت) از خودشان چنین می‌پرسند: آیا هر کاری مجاز نیست؟ قدرت کلیسا بدجوری افت کرده بود، اعتقاد به خدا خیلی سست شده بود و به جای آن اراده‌ی آسمانی که بسیار دقیق در تعالیم گردآوری‌شده از سوی کلیسا شرح داده شده بود، انسان‌ها آرام‌آرام در وجود یک خدای دیگر تردید کردند- پان، یا یکی از الاهگان سرنوشت (که رشته‌ی عمر انسان‌ها را می‌بافند) با احتمال ضعیف، احساس می‌شد که از رنج‌های انسان فانی لذت می‌برند تا دلسوزی به حالشان، و با احتمال بیشتر، یا خیرخواهند یا عادل، احتمالاً حتی فقط سنگدل.

اگر هر کاری مجاز باشد، در آن صورت این پرسش بی‌پاسخ می‌مانَد: «از میان تمام کارهای مجاز، کدام کار عملاً تحقق ‌بخشیدنی است؟»

هر شکلی از کیفر، چه نتیجه‌ی تلاقی شرایط روز باشد چه واکنش سنگدلانه‌ی حکومت، جامعه یا دشمن، در تحلیل نهایی می‌توان آن را شکست تعریف کرد. اگر انسانی در برابر کوبش چنین کیفری از پا درآید، این صرفاً به آن معنی است که او نتوانسته است کارهای خود را درست محاسبه کند، یعنی با پذیرش این نظریه‌ی کمابیش توجیه‌پذیر (از دیدگاه اخلاقی، و از دید انسان عصر رنسانس که می‌گوید «هر کاری مجاز است»، این نکته را به حساب نیاورده است که این به آن معنی نیست که هر چیزی در برابرت است برای آنکه بخوری یا آنکه می‌توان در دنیایی که جایزه را رقیب قدرتمند می‌برد یا در دنیایی که چنین انسانی وجود جامعه، نیروهای دولت و دیگر جانوران شکارگرِ احتمالاً مجهزتر را از یاد برده است، مانند جانوری درنده فداکارانه زیست.

خرید کتاب درباره‌ی ادبیات   

در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.