جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: خیلی زیاد، اما همیشه ناکافی

معرفی کتاب: خیلی زیاد، اما همیشه ناکافی کتاب «خیلی زیاد، اما همیشه ناکافی»، اثر مری ترامپ، با رویکردی روان‌شناختی، به تحلیل ریشه‌های کودکی و خانوادگی خانواده‌ی ترامپ می‌پردازد. ریشه‌ی هر هیولایی در کودکی است و مری ترامپ، برادرزاده‌ی دونالد ترامپ، با بررسی آسیب‌های کودکی او، رئیس جمهور امریکا را جامعه‌ستیز و در بند ناهنجاری‌های متعدد معرفی می‌کند؛ زیرا محیط خانوادگی و مناسبات والدین با کودکان بیمارگونه بوده و همه‌ی رفتارهای فرزندان ریشه در رابطه‌ی سخت و نامهربانانه‌ی پدر دارد که درنهایت نیز این تنش در مناسبات خانوادگی، خود را در همه‌ی کردارهای فرزندان، از جمله دونالد ترامپ متجلی می‌کند. ترامپ زاده‌ی خانواده‌ای است که مناسبات میان اعضای آن نه برحَسَب عشق که برحسب برنده و بازنده استوار بود! مری ترامپ می‌گوید: «بخش اعظم این کتاب از حافظه‌ی من ناشی می‌شود. درخصوص رویدادهایی که در آن‌ها حضور نداشتم، به گفت‌وگوها و مصاحبه‌ها با اعضای خانواده‌ام، دوستان خانوادگی، همسایگان و بستگان استناد می‌کنم که بسیاری از آن‌ها ضبط شده‌ است. بعضی گفت‌وگوها رابا توجه به آنچه خود به خاطر می‌آورم و آنچه دیگران برایم بازگو کرده‌اند بازسازی کرده‌ام. در هر گفت‌وگویی قصد من این بوده است که مفهوم را مجدداً خلق کنم و نقل قول‌ها را عیناً بیان نکنم. من همچنین به اسناد و مدارک، صورتحساب‌های بانکی، اظهارنامه‌های مالیاتی، دفاتر خصوصی، مدارک خانوادگی، مکاتبات، ایمیل‌ها، پیغام‌ها، عکس‌ها و مدارک دیگر استناد کرده‌ام. در رابطه با سوابق عمومی، به نیویورک تایمز، به‌ویژه مقاله‌ی تحقیقی دیوید بارستاو، سیوزان کریگ و راس بیوتنیر، که در ۲ اکتبر ۲۰۱۸ منتشر شد و به واشینگتن پست، ونیتی فیر، پولیتیکو، وب‌سایت موزه ترنس ورلد ایرلاینز و کتاب قدرت تفکر مثبت اثر نورمن وینسنت پیل استناد کرده‌ام.»

قسمتی از کتاب «خیلی زیاد، اما همیشه ناکافی»:

زمانی که فِرِدی در سال ۱۹۶۰ و دونالد در سال ۱۹۶۸ به شرکت ترامپ پیوستند، هر دوی آن‌ها هدف مشابهی داشتند و آن تبدیل شدن به دست راست پدرشان و سپس تکیه دادن به جایگاه وی بود. آن‌ها در زمان‌ها و طرق مختلف به نحوی تربیت شده بودند که از پس این کار برآیند و هیچ‌گاه برای خرید لباس‌های گران‌قیمت و خودروهای لوکس کمبود پول نداشتند. شباهت‌های آن دو فقط همین بود. فردی به‌سرعت متوجه شد پدرش علاقه‌ای به دادن جایگاه به وی ندارد و بیهوده‌ترین کارها را به او واگذار می‌کند، مشکلی که در زمان ساخت دهکده‌ی ترامپ به اوج خود رسید. فردی احساس گرفتاری، بی‌ارزش بودن و بدبختی کرد و از این رو رفت تا موفقیت خود را در جای دیگری جست‌وجو کند. وی در بیست و پنج سالگی خلبانی حرفه‌ای بود که با پرواز با هواپیماهای ۷۰۷ برای ترس ورلد ایرلاینز مخارج خانواده‌ی خود را تأمین می‌کرد. این دوران اوج زندگی حرفه‌ای و شخصی فردی بود. با بازگشت وی به شرکت ترامپ در بیست و شش سالگی، یک شانس مهم برای احیای اعتبارش، که ظاهراً در استیپلچیس به او پیشنهاد شده بود، از میان رفت و از این رو امید او به کار در شرکت پدر پایان گرفت. پدر من تا سال ۱۹۷۱، به استثنای ده ماه خلبانی، یازده سال برای پدربزرگم کار کرده بودم. با وجود این، پدربزرگ دونالد را که آن زمان فقط بیست و چهار سال داشت به مقام ریاست شرکت ترامپ برگزید. او فقط سه سال تجربه‌ی کار در شرکت داشت و صلاحیت کمتری داشت، اما این مسائل برای پدربزرگ مهم نبود. واقعیت این بود که فرد ترامپ به هیچ کدام از پسرانش در شرکت ترامپ احتیاج نداشت. او مدیر عامل شد، اما شرح وظایف وی تغییری نکرد؛ در واقع همه کاره خودش بود. فرد از شش سال پیش با شکست پروژه‌ی استیپلچیس، پروژه‌ی ساخت‌وساز دیگری را انجام نداده بود و از این رو نقش دونالد در مقام رئیس شرکت شفافیت چندانی نداشت.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.