جستجوی کتاب
عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
ورود به فروشگاه
معرفی کتاب: خروس طلایی و نوشتههای دیگر
خروس طلایی رمانی است از خوان رولفو، یکی از اسطورههای ادبیات امریکای لاتین. داستان خروس طلایی رولفو بهطور غیر منصفانهای از آثار اصیل ادبی این نویسندۀ مکزیکی به حاشیه رانده شده است. بیزاری و تنفر رولفو از خشونت با به تصویر کشیدن بازیهای قمار دیده میشود. جنگ خروس در این داستان بهطور آشکار اهمیت داشته و نویسنده عنوان کتاب را از جوجه خروس کوچک، اما بیباکی عاریت گرفته که میخواهد سرنوشت صاحبش را تغییر دهد. بهاینترتیب، رمان رولفو داستان سادهای نیست. این رمان گذاری است در دنیای سیاه قماربازها و جشنهای منطقۀ باخیوی مکزیک و به خواننده این امکان را میدهد که واقعه را در لحظات گوناگونی از تاریخ مکزیک تصویرسازی کند. خروس طلایی داستانی است که رولفو آن را در بین سالهای ۱۹۵۶-۱۹۵۷ به رشتۀ تحریر درآورد و در سال ۱۹۸۰ منتشر کرد. در همان سال، رولفو مجموعهای از عکسهای خود را به معرض نمایش گذاشت که زمینۀ دیگری از تلاش خلاقانۀ او را نشان میداد. او که در اوایل سالهای ۱۹۶۰ از عکسبرداری دست کشیده بود و اکثر عکسهایش به سالهای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ مربوط میشد، برای نخستینبار در ۱۹۶۰، عکسهایش بهطور محدود در گوادالاخارا به نمایش گذاشته شد. نشریات جدیدی که عکسهای رولفو را منتشر کردهاند او را یکی از عکاسان برجستۀ کشور میدانند. رولفو جایزۀ ملی ادبیات مکزیک را در سال ۱۹۷۰ دریافت و در سال ۱۹۸۰ عضو آکادمی زبان مکزیک شد. جایزۀ ادبی پرنس آستوریا نیز در سال ۱۹۸۳ در اسپانیا به او اعطا شد.قسمتی از کتاب خروس طلایی:
او میدانست چه وقت و در کجا شرطبندی صورت میگیرد. این از طریق ارتباطاتی بود که در زمان شغلش بهعنوان جارچی شهر با خروسبازان برقرار کرده بود و به همین دلیل اولین جایی که رفت، سن خوان دل ریو بود. تهیدست و ژندهپوش، که هنوز پرندهاش همچنان در بازوانش جای داشت، به سوی میدان مسابقه روانه شد تا موقعیت خودش را دقیقاً بسنجد و ببیند آیا میتواند کارگزاری بیابد تا شرطبندیها را به نمایندگیاش ضمانت کند. دیونی سیو موقعیتی را در نظر گرفت، اما نه برای آن بعدازظهر؛ زیرا همۀ جنگ خروسهایی که جریان داشت مسابقاتی زمانبندی شده بودند. باید تا روز بعد صبر کند تا مسابقات آزاد برای عموم در ساعت یازده شروع شود. بهاینترتیب، شبی را در مسافرخانه گذراند و خروسش را به پایههای تخت سفریاش بست. او لحظهای چشم بر هم نمیگذاشت؛ زیرا میترسید کسی پرندهاش را که تمام امیدش بود، بدزدد. دیونی سیو چند سنتاوو پولی را که به همراه داشت خرج غذای پرندهاش کرد. لقمه کوچکی از گوشت خردشدهای را که با کمی فلفل مخلوط کرده بود به خروس داد. اینها چیزهایی بود که آن شب به عنوان شام و صبح روز بعد پس از اینکه از خواب بیدار شد جلوی پرندهاش گذاشت. دیونی سیو قبل از ساعت یازده که جنگ خروسها شروع میشد در محل بود، کنار مردی که تصمیم داشت حامی مالیاش شود. کسی که از قماربازان حرفهای بود و در صورت بُرد، هشتاد درصد از درآمد را برای خودش برمیداشت و در صورت باخت با پولش خداحافظی میکرد و دیونی سیو پینزون هم در این حالت با خروسش وداع میکرد و به این گونه بود که معامله صورت گرفت. نبردهای صبح هیچوقت خروسبازان واقعی را به خود جلب نمیکرد و جمعیت حاضر در رینگ میدان نیز بیشتر از آدمهای کنجکاو و مات و مبهوتی بودند که در شرطبندیهایشان به اندازۀ ارزش پرندگان، دست به ریسک نمیزدند به همین دلیل بیشترِ پرندگان در ردۀ پایینی قرار میگرفتند.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...