جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: خاطرات حاج سیاح

معرفی کتاب: خاطرات حاج سیاح «خاطرات حاج سیاح» عنوان کتابی است به قلم محمدعلی سیاح که همایون سیاح آن را گردآوری کرده است. حاج سیاح زندگی‌ای پر شور و هیجان داشت، ازاین‌رو سرگذشت او برای بسیاری جذاب و خواندنی و قابل‌توجه است. او به اقصی نقاط اروپا و امریکای شمالی و همچنین کشورهای شرق، از جمله هندوستان، سفر کرده و کشورهای زیادی را در این سفرهای طولانی دیده بود. پس از ۱۸ سال سفر به فرنگ، وی در سال ۱۸۷۷ به ایران بازگشت و وارد صحنه انقلاب مشروطیت شد و به‌خاطر نوشتن نامه‌ای انتقادآمیز،  ۲۰ ماه رهسپار زندان شد. وی از دوستان نزدیک سید جمال‌الدین اسدآبادی بود. حاج سیاح از روشنفکران عصر قاجار محسوب می‌شود که سختی زیادی کشید و کتاب‌هایی هم نوشت. او در یک بازه‌ی زمانی ۱۸ ساله، به سراسر گیتی سفر کرد و حتی سر از ینگه‌ی دنیا (ایالات متحده) نیز درآورد و با مقامات سیاسی این کشور دیدار کرد. سیاح براساس تجربیات خود از این سفرها نتیجه می‌گیرد که بزرگ‌ترین تفاوت ایران و مغرب زمین و دلیل پیشرفت این کشورها «حاکمیت قانون» است. حاج سیاح نتیجه می‌گیرد این قانون است که نوعی نظم جدید به جوامع گوناگون هدیه کرده و سبب پیشرفت آن‌ها شده است. مجموعه‌ی این مشاهدات سبب‌ساز انگیزه‌ی او برای پیوستن به مبارزات مشروطه‌خواهی شد. خاطرات حاج سیاح یا دوره‌ی خوف و وحشت شرحی است از گشت‌‌وگذارهای حاج سیاح در ایران‌زمین. حاج سیاح در این کتاب، شرایط ایران در دوره‌ی قاجار و اوضاع و احوال آن زمان را از نظر گذرانده و روی کاغذ ‌آورده است. او در ۸۹ سالگی در سال ۱۹۲۵ درگذشت.  

قسمتی از کتاب خاطرات حاج سیاح:

هنگام ظهر وارد کاشان شده در سرای نراقیان نزول کردم. جناب میرزا علیرضاخان محلاتی که از منسوبان بنده و در کاشان اقامت کرده و اقتداری دارد از ورود من مطلع شده بود، آمد و اصرار کرد که مرا به خانه‌ی خود ببرد. گفتم ماندنی نیستم باید زود به محلات بروم. گفت می‌گویم هر وقت می‌روید مال می‌گیرند. گفتم می‌خواهم به بعضی جاهای اینجا گردش کنم، فرمود من هم همراهی می‌کنم. هرطور بود به خانه‌اش برد. آن روز و شب را راحت کردم و فردا به گماشته گفتم مرکوب کرایه کنند خودم با میرزاعلیرضاخان به سیاحت رفتیم. مدرسه شاه و مدرسه آقا را گردش نمودم. مدرسه‌ها خوبند لکن مدارس هم در ایران عوض اینکه به مملکت و ملت فایده بدهند مرکز یک بلای بزرگ ایران است. جوانان بیست و پنج و سی ساله و کمتر و بیشتر به اسم طالب علم در حجرات مسکن می‌کنند. در تحصیل علم و عدم آن و فهم و عدم آن آزاد و مختارند. از صد نفر یکی در خیال تحصیل علم نیست. احدی در مقام تهذیب اخلاق این جمع نیست و به هر وسیله است از پدرشان و از مردم به اسم خمس و زکات و احسان و غالباً به ضرب مشت و چماق و تهدید، مایه عیش به دست می‌آورند و به اختیار خود مشغول عیش می‌شوند. غالباً چماق‌های خیلی درشت و بعضی خنجر و طپانچه دارند غالباً در خود مدرسه دو دسته و سه دسته شده، برای دخل یا تقدم و تأخر در جلوس و مشی یا برای ترویج و تقویت این آقا و آن آقا به تحریک خود آقایان به سر و کله هم می‌کوبند و هر جمعیت یا تمام اهل یک مدرسه قلچماق و لشکر یک نفر ملا هستند که او از این‌ها و این‌ها از او نفع می‌برند یعنی او می‌گوید و این‌ها مشت و چماق به کار برده مردم را می‌ترسانند. از اعیان و بزرگان و صاحبان ثروت و موقوفات و غیرها به آقا می‌رسانند. او صاحب ثروت و ضیاع و عقار می‌گردد و به اینان هم گاهی از آنچه دست آورده می‌دهد. اینان حاضرند برای اینکه هرکس به افعال و اعمال آقا اعتراض کرد یا او حکم و سد حق یا ناحق به کسی داده تمکین نشد یا حکام و امرا اطاعت لازم را به آقا نکردند یا یکی از صاحبان مکنت، توقع آقا را به جا نیاوردند این لشگر دست و پنجه نرم می‌کنند و هرکس را بزنند و زخمدار کنند و بشکند آن را تقویت شریعت می‌نامند. غالباً با مأمورین دولت سروکار دارند که آن‌ها را خرد می‌کنند. بدبختانه غالب آنان هم خردکنی هستند. بسیار است که یکی دزدی کرده، آدم کشته، هر فساد کرده، به زن و بچه مردم متعرض شده، مال مردم را برده و خورده و پنهان کرده، به دروغ می‌گوید مفلسم و همین که خود را به مدرسه انداخت و ملتجی این آقایان ساخت نه قضات شرع می‌توانند کاری بکنند زیرا لشکر خود را نمی‌رنجانند و نه حکام عرف و مأمورین دولت، زیرا فتنه و آشوب برپا می‌شود و غوغای واشریعتا بلند می‌شود. چه حق‌ها از میان می‌رود، چه ناحق‌ها جاری می‌گردد. این است وضع تحصیل علم در ایران و کسانی هم که در تحصیل علم به سر می‌برند با ترتیب هشتصد یا هزار سال قبل با عبارات مشکله و اصطلاحات مغلقه، عمری در بحث الفاظ به سر برده‌اند.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.