عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
معرفی کتاب: بنیتو سرنو
«بنیتو سرنو» عنوان رمانی است نوشتهی هرمان ملویل که نشر آگه آن را به چاپ رسانده است. «بنیتو سرنو» با آمیزهی فشردهای از معما، ماجرا و پایان غافلگیرکننده، در نگاهِ اول صرفاً نمونهی وسوسهانگیزی از ژانری به نظر میرسد که هرمان ملویل در رمانهای دریاییِ پرفروشِ اولیهاش ابداع کرد. بااینحال، اکثر شارحانِ ملویل این رمان را پیچیدهترین اثر او دانستهاند و خیلی از آنها، از جمله رالف الیسون رماننویس، آن را بهعنوان نافذترین و گزندهترین نگاه به بردهداری در کلِ ادبیات امریکا تحسین کردهاند.
«بنیتو سرنو»، که از حوادثی واقعی برگرفته شده و اسامی شخصیتهای آن تغییری نکرده است، قصهی یک کشتیِ تجاریِ امریکایی را در مواجهه با یک کشتیِ مرموز اسپانیایی بازگو میکند که خدمهی اکثراً سیاهپوست و ناخدای سفیدپوستش، در عین قحطیزدگی، با هر پیشنهادِ کمکی مخالفت میکنند. این رمان، که در میان آثار ملویل عیانترین رویکرد سیاسی را دارد، آکنده از کنایه و اشاره است (کشتیای که نامش برگرفته از سانتا دومینگو، بعدها پایتخت جمهوری دومینیکن است؛ مقر بردههای شورشیِ هائیتی به رهبری توسان لوورتیور، در ۱۷۹۱)، و سرشار از تمثیل است (آیا ناخدای خوشقلب و همچنان احمقِ امریکایی ارجاعی به نفسِ ماهیت امریکایی نیست؟) و پر از تصاویرِ آینهای است که ما را درگیر تأملات ژرفی در باب ستمکاری و ستمدیدگیِ آدمی و انحطاط متعاقب آن میکند.
هرمان ملویل در ۱۸۱۹، در شهر نیویورک زاده شد. او بعدها با افتخار از تبار انقلابی دوگانهی خود یاد میکند -پدربزرگ پدریاش در مهمانیِ چایِ بوستون شرکت داشت و پدربزرگِ مادریاش در ساراتوگا جنگیده بود- ولی وقت کسبوکار، وارداتِ پدرش از هم پاشید و خانواده ورشکسته و فقیر شد.
ملویل در ۱۸ سالگی عازم سفری دریایی بر یک کشتیِ شکار نهنگ شد و بهمحض بازگشت، با الهام از این سفر، مجموعهای از پرفروشترین رمانهای ماجراییِ خود، از جمله «تایپی» (۱۸۴۶) و «اُمو» (۱۸۴۷) را نوشت که موجب شهرت او شدند. بااینحال، با شروعی دوباره با موبیدیک در ۱۸۵۱، آثار او که پیوسته پیچیدهتر و چالشبرانگیزتر میشدند، بیش از پیش به جانب گونهای نقد منفی معطوف شدند. ملویل در ۱۸۵۷، بعد از چاپ مجموعهداستانِ «قصههای پیازا» (۱۸۵۶) و رمان «مرد مطمئن» (۱۸۵۷)، چاپ داستانهایش را متوقف کرد. او که از ازدواجی مشکلساز و مرگ پسر خود (مرگی که معلوم نیست خودکشی یا تصادف بوده) در رنج بود، به شعر روی آورد و نهایتاً تعدادی از بستگان خود را متقاعد کرد که در چاپ چند دفتر شعر او سرمایهگذاری کنند؛ دفترهایی که توفیقی نیافتند. او که به گمنامی کشیده شده بود، در ادارهی گمرکِ باراندازِ منهتن جنوبی مشغول به کار شد و در ۱۸۹۱ درگذشت.
قسمتی از کتاب بنیتو سرنو نوشتهی هرمان ملویل:
مهمان، از سر شرم روی خود را به طرف دیگر کشتی گرداند. در این حین، نگاهش اتفاقی به یک ملوان جوان اسپانیایی افتاد، که حلقهی طنابی در دستش بود و تازه از عرشه به اولین حلقهی یکی از طنابهای بادبان پا گذاشته بود. اگر نگاه آن جوان، در حین صعود به یکی از تیرکهای افقیِ دکل، با نوعی اشتیاق پنهان روی ناخدا دلانو ثابت نمیماند و بلافاصله، گویی در قالب نوعی توالیِ منطقی، از او نمیگذشت و به دو مرد نجواگر نمیافتاد، میشد احتمال داد چیز بهخصوصی توجه او را به خود جلب نکرده.
ناخدا دلانو که توجه خودش هم به آن گوشه جلب شده بود، کمی جا خورد. دقیقاً در همان لحظه حالت دون بنیتو طوری بود که به نظر میرسید بخشی از گفتوگویی که آن گوشه در جریان است به مهمان مربوط میشود -تصوری که هم بهسختی برای مهمان باورپذیر بود و هم بهسختی به میزبان میآمد.
تناوب غریبِ آدابدانی و بیادبیِ ناخدای اسپانیایی، جز با یکی از این دو فرض -جنون معصومانه یا شیادی رذیلانه- توجیهشدنی نبود.
بااینحال، اگرچه فرض اول منطقاً میتوانست به ذهن هر ناظرِ بیطرفی خطور کند و از برخی جنبهها، تا آن لحظه، از نظر ناخدا دلانو هم اصلاً بعید نبود، ولی مسلماً در آن لحظهها که او تازه داشت رفتار آن غریبه را توهینی عامدانه تلقی میکرد، فرض جنون را عملاً کنار گذاشته بود؛ ولی اگر این رفتار جنونآمیز نبود، پس چه بود؟ آیا تحت آن شرایط، هیچ مرد اصیل و متشخصی، هر قدر روراست و بینزاکت، میتوانست به شکلی رفتار کند که در آن لحظات میزبان او میکرد؟ این مرد شیاد بود. یک ماجراجوی بیاصلونسب که ظاهر نجیبزادهها را به خود گرفته بود؛ ولی میزان بیاطلاعیاش از الزاماتِ صرفاً مقدماتیِ اصالت و تشخص در بینزاکتی چشمگیر فعلیاش آشکار بود. آن آدابدانیِ غیرعادی هم، که در مواقع دیگر بروز مییافت، از کسی که نقشی فراتر از جایگاه واقعی خود ایفا میکرد بعید به نظر میرسید. بنیتو سرنو -دون بنیتو سرنو- اسم پرطنینی است. اسمی که در عین حال، در آن دوره، در نام خانوادگیاش، در میان مباشرانِ محمولههای دریایی و ناخداهای دریانوردی که در طول سواحل کارائیب تجارت میکردند ناآشنا نبود.