جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: این جهان گذرا (تاریخچه‌ی بشریت)

معرفی کتاب: این جهان گذرا (تاریخچه‌ی بشریت) «این جهان گذرا» عنوان کتابی است از دیوید کریسچن که تاریخچه‌ی مختصری از بشریت را بازگو می‌کند. «این جهان گذرا» روایتی با تصویر بزرگ از تاریخ جهان ارائه می‌کند که در هیچ کتاب درسی، راهنمای آموزشی یا مجموعه استانداردهای آموزشی ایالتی یا ملی وجود ندارد. این کتاب به معلمان تاریخ و سایر آموزگاران در تمامی سطوح، روشی مفید را برای تفکر درباره‌ی طرح و ساختار دوره‌های تاریخ جهان عرضه می‌دارد. دیوید کریسچن با تمرکز بر یک مقیاس مکانی بزرگ، علاوه بر موفقیت در بیان روایتی منسجم از تاریخ جهان، راه‌هایی را نیز برای مدیریت چالش‌های کلیدی موجود در برنامه‌ریزی و تدریس تاریخ جهان معرفی می‌کند. بسیاری از معلمان و کتاب‌های درسی و دوره‌های آموزشی تاریخ در سطح دولت_ملت‌ها یا تمدن‌ها باقی می‌مانند و به‌ندرت از موضوع خود فاصله می‌گیرند تا بتوانند از آن تصویری کلی‌تر داشته باشند. در نتیجه، تمرکز آموزش بر سیاست‌ها و فرهنگ‌های ملی یا تمدنی باقی می‌ماند. این برخورد به سوی کاستن تاریخ جهان به مطالعه‌ی سریالی فرهنگ‌ها یا دولت_ملت‌ها کشیده می‌شود و در آن توجه چندانی به ارتباطات متقابل نمی‌شود، مگر مقایسه‌ای گهگاهی برای تأکید بر تفاوت‌های سیاسی و فرهنگی؛ اما «این جهان گذرا» موضع دیگری دارد؛ کریسچن استدلال می‌کند که تاریخ جهان از روایت تاریخ فلان ملت یا بهمان جامعه فراتر می‌رود و بر ارتباطات متقابل مردمان و جوامع تمام اعصار تاریخ بشریت تمرکز می‌کند. به گفته‌ی کریسچن، هدف آن باید «کاوش... تاریخ زنان و مردان سراسر جهان باشد، داستان‌‌هایی که میان تمام بشریت مشترک است چون انسان هستند.» تمرکز بر داستان همگی ما و بر نقاط عطف حیاتی، داستان بشریت است -تغییرات عمده در نحوه‌ی تولید و توزیع غذا، سازمان‌‌دهی خود در جوامع، تعریف محیط زیست خود و اکتشاف و سکونت در آن، اغلب بحران‌آفرینی‌های جهانی، تجربه کردن و واکنش نشان دادن به آن‌ها و افزایش یا کاهش جمعیت. «این جهان گذرا» از انگاشتن تمدن یا ملت به عنوان واحد تحلیلی فراتر می‌رود و این داستان را در سه صحنه‌ی بزرگ به نمایش می‌گذارد: عصر خوراک‌جویی، عصر کشاورزی و عصر مدرن. کریسچن مانند تمامی تاریخ‌نگاران خوب، جزئیات تاریخی ارزشمند و شواهدی غنی را برای پشتیبانی از استدلال خود ارائه می‌دهد. این یک تاریخ موضوعی مبهم نیست که از محتوای تاریخی غفلت ورزد. کریسچن دقیقاً به شکل بایسته از جرئیات استفاده می‌کند: برای پشتیبانی و روشن کردن روایت تاریخ بشر به نحوی قابل فهم؛ اما کریسچن با تمرکز بر این روایت بزرگ، مقیاس‌های دیگری که شاگردان باید در تاریخ جهان مطالعه کنند را از نظر دور نمی‌دارد. با اینکه تأکید روایت او بر وقایعی است که آن‌قدر بزرگ‌اند که در آن‌ها حتی تمدن‌ها -چه برسد به ملل و فرهنگ‌ها و افراد- به‌سختی دیده می‌شوند، در تمامی متن از مثال‌های منطقه‌ای و ملی و محلی برای توضیح الگوهای بزرگ‌مقیاس استفاده می‌کند. «این جهان گذرا» با این کار به معلمان کمک می‌کند تا با چالش دوم تدریس تاریخ جهان مقابله کنند، یعنی به شاگردان یاری دهند تا ارتباطات معنادار بین تاریخ بزرگ و روایاتی که در مقیاس‌های کوچک‌تر و آشناتر اتفاق می‌افتند را تشخیص دهند. به عبارت دیگر، معلمان تاریخ جهان اغلب به دشواری می‌توانند به شاگردان خود کمک کنند تا روابط میان توضیحات بزرگ‌مقیاس و کوچک‌مقیاسِ تغییرات تاریخی را درک نمایند. در جای جای روایت بزرگِ «این جهان گذرا»، می‌توان پیشنهادهایی برای مطالعه‌ی دقیق‌تر یا منظور کردن روابط میان ساختار و فرهنگ یافت. کریسچن پیشنهادهایی پیش روی خواننده می‌گذارد تا بتوان پرسش‌های تاریخی را در مقیاس‌های زمانی_مکانی متفاوت پیگیری کرد، به مقایسه پرداخت، یا مسیرهایی را دنبال کرد که ممکن است در آن‌ها شواهدی پیدا شود که حتی روایت بزرگ او را به چالش بکشد. همانند عکاسان که از عدسی‌های مختلف -کلوزآپ و واید و زوم- استفاده می‌کنند تا داستان‌های تصویری تعریف کنند، معلمان و شاگردان تاریخ جهان نیز باید تاریخ جهان را با عدسی‌های مختلف و متعدد ببینند تا بتوانند کامل‌ترین درک را از کل داشته باشند.

قسمتی از کتاب «این جهان گذرا»:

مهاجرت به محیط‌های جدیدی که نیازمند فناوری‌ها و مهارت‌های جدید بود در همان اوایل عصر خوراک‌جویی آغاز شد؛ البته همه‌ی انسان‌ها هنوز در همان قاره‌ی افریقا زندگی می‌کردند. متأسفانه بررسی تغیررات فناوری در اولین مراحل تاریخ بشر دشوار است؛ چون اشیای باقی‌مانده چیز چندانی درباره‌ی دانش فنی سازندگان خود برملا نمی‌سازند. ما امروزه وابسته‌ی وسایلی مثل اتومبیل و کامپیوتر هستیم که تجسم مقادیر عظیمی از دانش تخصصی هستند؛ اما طبق مطالعات انسان‌شناختیِ مدرن به نظر می‌رسد که دانش خوراک‌جویان بیشتر در مغز آن‌ها بود تا اینکه در اشیا و لوازم تجسم یابد. بنابراین ابزاری که خوراک‌جویان بر جای گذاشتند فقط برداشتی بسیار سطحی از مهارت‌های فناورانه و بوم‌شناسانه‌ی آن‌ها به دست می‌دهد. با وجود این، شواهدِ تغییر، بسیار زیاد هستند. اولین سرنخی که نشان می‌دهد مردمان به محیط‌های جدید مهاجرت می‌کردند، ظاهر شدن بقایای آن‌ها در تمامی نقاط قاره‌ی افریقاست. حدور ۱۰۰ هزار سال پیش، برخی گروه‌ها آموخته بودند که با استفاده از منابع محیط‌های ساحلی زندگی کنند، منابعی مثل صدف‌داران و در همین حال، برخی دیگر داشتند با زندگی در جنگل‌های استوایی و صحراها سازگار می‌شدند. شواهد تبادل کالا میان جوامعی با فواصل چند صد کیلومتری نشان می‌دهد که این جوامع اطلاعات را نیز در مسافت‌های دور مبادله می‌کردند و این مبادلات ممکن است محرکی حیاتی برای آزمون و خطاهای فنی بوده باشد. انسان‌ها از حدود ۱۰۰ هزار سال پیش سکونت در خارج از افریقا را شروع کردند. جوامعی از انسان‌های مدرن در جنوب‌غربی آسیا تشکیل شد و انسان‌ها از آنجا به غرب و شرق و به قسمت‌های جنوبی‌تر و گرم‌تر اوراسیا مهاجرت کردند و انسان‌ها با این مهاجرت‌ها به محیط‌هایی شبیه سرزمین مادری خود در افریقا رسیدند پس این مهاجرت‌ها الزاماً نشانه‌ی پیشرفت شگرفی در زمینه‌ی فنی نیستند. در واقع گونه‌های متعدد دیگری نیز بین آسیا و افریقا مهاجرت‌های مشابهی کرده بودند. اما ظهور انسان در استرالیای عصر یخ‌بندان در حدود چهل تا پنجاه هزار سال پیش، نشانه‌ی روشنی از نوآوری است چرا که سفر به استرالیا مستلزم سطح قابل توجهی از توانایی دریانوردی است و در خودِ استرالیا نیز انسان باید با یک قلمروی زیست‌شناسانه‌ی کاملاً جدید سازگار بشود. ما هیچ‌گونه پستاندار دیگری نمی‌شناسیم که مستقلاً به آنجا سفر کرده باشد.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.