جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

معرفی کتاب: اولئانا

معرفی کتاب: اولئانا اولئانا، بحث برانگیزترین و چه بسا مهم‌ترین نمایشنامه‌ی دیوید ممت تا اواخر دهه‌ی نود است. سوای مایه‌های سیاسی-اجتماعی متن که در همه‌ی اجراهای آن در اروپا و امریکای شمالی مناقشات زیادی را باعث شد، زبان و ساختار نمایشی آن فوق‌العاده جذاب، منحصر به فرد و آموزنده است. اولئانا به رغم پایبندی به برخی پایبندی به برخی قواعد درام رئالیستی، در عمل، ساز و کارهای رئالیسم را از درون ویران می‌کند. اولئانا از ساختار مثلثی درام ارسطویی که ظاهرا مورد ستایش خود ممت نیز هست  بهره می‌گیرد. نمایشنامه در سه پرده‌ی اوج گیرنده، کشمکشی حاد میان دو شخصیت کنش‌مند را شکل می‌دهد. جان و کارول دو شخصیت اصلی این نمایشنامه هستند. یکی استاد و دیگری دانشجو. در اجرایی در نیویورک چند نفر در پایان نمایش و بعد از کتک خوردن کارل شروع به تشویق جان کردند. در این لحظه زنی با روشن شدن چراغ‌های سالن نمایش از جایش بلند می‌شود و می‌گوید: بذار ببینم کدوم مردها دست می‌زدند! اولئانا خود ممت از این واکنش‌ها شوکه شده بود: تا به حال چنین واکنش‌هایی را در تئاتر ندیده بودم. مردم هرشب به دو دسته تقسیم می‌شدند که این شکاف همیشه بر حسب جنسیت بود نه بر حسب سن؛ یکی می‌گفت حق با مرد است و دیگری می‌گفت حق با زن است. لایا ویلیامز که در اجرای پینتر نقش کارول را بازی می‌کرد می‌گوید، به محض اینکه بر شوک اولیه‌ی ناشی از واکنش تماشاگر غلبه کرد، متوجه شد نبوغ زیادی می‌خواهد شما نمایشنامه‌ای بنویسید که تماشاگر با خودش فکر کند خدایا، من همین حالا برای خشونت یک مرد نسبت به یک زن هورا کشیدم. شاید همین نوع واکنش‌ها بود که در نهایت منتقدین فمینیست را وادار به واکنش کرد. اما شاید در یک نگاه کلی، در اجرای اولئانا، سخت‌ترین و شاید غیرممکن‌ترین کار، برقراری تعادل میان جان و کارول است.

قسمتی از نمایشنامه اولئانا اثر دیوید ممت:

جان: من از تو خواهش کردم بیای اینجا. (مکث) ازت خواهش کردم بیای اینجا تا در برابر، در برابر... کارول: من خیلی تعجب کردم که ازم خواهش کردید. جان: ...در برابر قضاوت بهتر من، در برابر... کارول: خیلی تعجب کردم که ... جان: ...در برابر این...بله.مطمئنم. کارول: ...اگه دوست دارید برم، می‌رم. همین حالا می‌رم... (بلند می‌شود) جان: بذار درست شروع کنیم، ممکنه؟ احساس می‌کنم... کارول: این همون چیزی‌یه که من دوست دارم انجام بدیم. به همین خاطرِ که اومدم اینجا، ولی الان... جان:...احساس می‌کنم... کارول: ولی الان شاید دوست دارید من از اینجا برم... جان: من نمی‌خوام از اینجا بری. من از تو خواهش کردم بیای تا... کارول: من نباید می‌اومدم اینجا. جان: نه. (مکث) متشکرم. کارول: باشه. (مکث)-می‌نشیند- جان: هر چند احساس می‌کنم اون به نفع، اون به نفع توست که، به... کارول: ...من چی... جان: خواهش می‌کنم به من گوش کن...خواهش می‌کنم به من گوش کن. کارول: من اومدم این جا تا، مامورای قضایی بهم گفته بودند نباید بیام. جان: مامورای قضایی...؟ کارول: من شوکه شدم وقتی شما ازم خواستید. جان: ...صبر کن... کارول: بله. ولی من نیومدم اینجا تا بشنوم چی به نفع منه. جان: مامورای قضایی... کارول:...نه، نه، شاید باید برم (از جایش بلند می‌شود) جان: صبر کن. کارول: نه. من نباید... جان: صبر کن.صبر کن.صبر کن یه لحظه. کارول: بله؟ چی می‌خواید؟ (مکث) چی می‌خواید؟ جان: خواهش می‌کنم بمون.
در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.